اول از همه راجب کاور این قسمت بگم که من کاملا سستم باهاش از بس سسکیه************
استاد ماژیکش رو پایین اورد و به سمت میزش حرکت کرد همونطوری که از نحوه امتحان دادن حرف میزد، از دانشجو ها خواست تا همه مطالب رو یادداشت کنند. در حال کپی کردن یادداشت های روی تخته سفید بود که صدای زمزمه مانند جیمین رو دم گوشش شنید.
+این همه مدت تو دستشویی چیکار میکردی؟!
میدونست بالاخره طاقت نمیاره و میپرسه. اینو از وول خوردنش از اول کلاس و تلاشی که برای حرف زدن باهاش داشت میتونست بفهمه. اون هم صداشو اروم کرد و جواب داد.
_هیچ کار
جیمین از جوابی که گرفت راضی نبود. مشخص بود که جین داره یک چیزی رو ازش مخفی میکنه. وقتی جین از دستشویی بیرون اومد و نگاه جیمین بهش خورد متوجه ناراحتی و عصبانیت تو چشماش شد و دید که اون علنا نادیدش گرفت و خودش تنهایی به سمت کلاس اومد.
+دروغ میگی
_نه
+اره مشخصه داری میگی
_بهت میگم نه جیمین... میشه لطفا..
+تو داری یچیزیو پنهو...
_چیو میخوای بدونی؟!.. اره.. درست فهمیدی من یچیزیو دارم مخفی میکنم ازت!.. اصلا داشتم جق میزدم تو دسشویی.. میخواستی اینو بدونی؟! حالا خوشحالی فهمیدیش؟!
نفهمید که کی فریادش توی کل کلاس پیچید و باعث شد جیمین هینی بکشه و دستشو جلو دهنش بزاره. چشمهاشو از روی بیچارگی بست و لعنتی ای زیر لب گفت. فکرشم نمیکرد که صداش انقد بلند بشه کاش جیمین انقد گیر نمیداد بهش.
چرخید تا ببینه که کیا متوجه حرفش شدن که نگاهش روی استادی که همین حالا چشماش نزدیک بود از حدقه بیرون بزنه و همکلاسی هایی که با تعجب نگاهش میکنن خیره موند.
به معنی واقعی کلمه ریده بود.
قطعا این استاد مینداختش شکی توش نداشت.
خاک تو سرت جین که کاملا گوه زدی به همه چی.خو یکم کنترل میکردی خودتو اه.
_مم.. من. خبب... اا.. اینن
دستشو روی صورتش گذاشت و سرشو پایین انداخت. حقیقتا نمیدونست چه غلطی بکنه.
+اا.. اشکالی نداره.. سو.. سوکجین
استادش با صدایی که به زور شنیده میشد اینو گفت چون همین الانشم رنگش از خجالت شبیه گوجه شده بود.
+خو.. خودارضایی چیز اشتباه یا بدی نیست.. لازم نیست بخاطرش احساس خجالت کنی.. الان دیگه اینکار توی هر سن و جنسیتی رایجه.. و باعث آرامش ذهن و بدن میشه.. پس خجالت نکش بابتش..
همین الانشم صدای خنده های ریز همکلاسی ها و پچ پچ هاشونو میشنید با خجالت سرشو تکون داد و سر جاش نشست. زیر چشمی به جیمین که هنوز توی شوک بود نگاه کرد. قطعا این خیلی بهتر از این بود که بهش بگه جونگ کوک توی دسشویی باهاش چیکار کرد.
YOU ARE READING
BE MY REMEDY [KOOKJIN]
Fanfictionدو نوع درد توی دنیا وجود داره.. دردی که فقط درد داره و دردی که آدم رو عوض میکنه.. و تو همون دردی.. دردی که عوضم کرد اما دورم ننداخت.. Couple:kookjin Topice: Dram, smut * Persian Translate