عشق؟!

522 102 51
                                    

_فاک بهت.. پسره ی لاشیه حرومزاده.. کاش میشد خودم با دستای خودم نابودت میکردم.. عوضی.. هم خودت و هم اون مادر مسخرت جفتتون..

تازه از اتاق مدیر یا بهتر بگیم خانم جئون بیرون اومده بود و زیر لب در حال فحش دادن به باعث و بانی حال بد این روزاش بود، که ناگهان با تنه محکمی که به یکی زده بود ایستاد.

نگاهش خیره اش حالا مبهوت به مردی که روی زمین بود و کاغذ هاش همه جا ریخته بود، افتاد.

مرد هم متقابلا به پسر نگاه میکرد. سوکجین حقیقتا با دیدن چهره مرد یک آن فراموش کرد که پلک بزنه. مرد روبه روش بی نهایت خوشتیپ بود. اون پسر با اون صورت بیضی شکل، چشمای بادومیه کشیدش، چال زیبای رو لپش که میشد توش غرق شد، اون لبای پر خوشفرمش، عینک مشکی رو صورتش و اون هیکل عضلانیه درشتش ازش یک بت ساخته بود.

شبیه این تندیس های الهه های یونانی بود وگرنه این حجم از صلابت برای یک ادم معمولی نیست..

اصلا اون واقعی بود؟!..

حقیقتا نمیدونست چی بگه...

اون دخترا و پسرای زیادی رو دورو برش دیده بود ولی دیدن همچین مرد پر ابهت و جذابی براش تازگی داشت.

+اگه دیدن زدن قیافه و هیکل من تموم شدو اگه زحمتت نمیشه یه کمکی بهم بکن از جام بلند بشم..

با حرف مرد به خودش اومد و تو دلش به خاطر این حجم از بی فکریش لعنتی نثار خودش کرد. انقدر غرق این مرد شده بود که همه چیو فراموش کرد. دستشو با شرمندگی به دسمت مرد دراز کرد و اونو بلند کرد.

مرد بعد از بلند شدن، با نگاه به کت و شلوارش سعی کرد گردو غباری که روش نشسته بود رو تکان بده. سوکجین در همین حال خم شده بود تا کاغذ های روی زمین رو به مرد بده که با دیدن چیزی ناگهان متوقف شد.

_منو واقعا ببخشید،شما داشتید کجا.. وایستا ببینم! اینا تستای زیست شناسیه؟!.. ش.. شما...

مرد لبخندی زد که چال گونش نمایان شد.

فاک این مرد چرا انقد خوشگله؟!

+اه.. یادم رفت معرفی کنم.. کیم نامجون هستم.. استاد جدید زیست شناسی از اشنایی باهاتون خوشبختم آقای..

سوکجین دستپاچه شد.

_آه.. ب.. بعله من.. اسم من.. اسمم چیزه.. سوکجین.. کیم سوکجین هستم استاد.. منم از اشنایی باهاتون.. خی.. خیلی خوشبختم..

نامجون اخم ریزی میکنه.

+استاد؟! نکنه اینجا دانشجویی؟!

_بله متاسفانه..

با صدایی اروم زمزمه کرد جوری که فکر نمیکرد نامجون اون رو بشنوه ولی شنید..

+چیزی گفتید سوکجین شی؟!

BE MY REMEDY [KOOKJIN] Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon