📎بخش ششم؛

117 60 5
                                    

صدای تیک تاک ساعت تو سکوت معذب
کننده ی اتاق جریان داشت .
هنوز جمله ی چانیول تو سرش می‌پیچید ..

" البته اگه هنوز حسی مونده باشه "

بکهیون میخواست پوزخند بزنه و بدنش رو به دیوار پشتش بکوبه تا بفهمه این خوابه یا واقعیت ...
مگه میشد؟!
آخه چرا از بین این همه آدم تو کشور...
چرا از بین هزاران شهروند تو سئول،
اینجا،
تو کارخونه ای که به استخدامش دراومده بود و قرار بود سگ دو بزنه تا با حقوقش بدهی پدرش رو صاف کنه ،...
چرا اینجا باید می‌فهمید عشق اول سابقش، که از قضا یه طرفه هم بوده،
هم اتاقیش 'پارک چانیول' از آب دراومده ؟!
چرا...؟
چرا همون موقع تو مدرسه از دفتر مدیر و معاون پیگیر اسم اصلی ' لویی ' نشده بود؟

چند ثانیه تو همون فاصله زیر نگاه خیره و ذوب کنندهٔ چانیول، ملقب به لوییِ دوران دبیرستانش، ایستاد تا اینکه جونکی به اتاق رسید و خودشو انداخت وسط اتاق .
جونکی نفس نفس میزد .

× شما اینجایید!!! دنبالتون گشتم..

کمی خم شده بود و نفس میگرفت .
بکهیون زودتر به حرف اومد و خودشو از اون فضای معذب کننده بیرون کشید.

+ چیزی شده جونکی شی؟
جونکی همونطور که سمت تختش میرفت و لباسهاشو عوض میکرد به حرف اومد .

× راستش من به یه قضیه ای مشکوکم..
البته نه فقط من؛
یکی دوتا از اتاق بغلیام شک دارن ..

- به چی؟

چانیول برگشته بود و با جدیت منتظر حرف جونکی ایستاده بود.
جونکی یکم چشماشو ریز کرد و با حالت
چهره ی مرموزانه ای برای دو هم اتاقیش حرف زد .

× به عدد دستمزدی که بهمون گفتن ..
هیچ میدونین بیست میلیون وون به عنوان دستمزد یک کارگر اونم در عرض یک‌ماه چقدر زیاده؟ حالا شما فکر کنین اینا برای چندین کارگر بیست میلیون رو در نظر گرفتن .

- حالا نگفتن که چند نفر..گفتن به اونایی که بیشتر از همه کار کنن و خوب کارشونو انجام بدن، بیست میلیون تعلق میگیره ..

چانیول که بحث رو بی فایده میدید سمت کوله پشتیش رفت و کتابی رو ازش خارج کرد و به دیوار تکیه داد و نشست .

جونکی همچنان توضیح داشت ‌.
× خب اصلا اون هیچی ..ده میلیون وون چی؟ ده میلیون وون واسه اکثر کارگرا گفته شده ...ده میلیون وونم کم نیست و مشکوکه .

بکهیون دستشو رو دستگیره ی در اتاق گذاشته بود .
+ چی میخوای بگی جونکی شی؟
جونکی که انگار منتظر همین حرف بوده باشه روی تخت نشست و با اخم و حرص حرف زد .
× من حس میکنم یه جای کار اینا می‌لنگه‌..
واسه چی وقتی رییس کارخونه که در حال حاضر تو کشور نیست باید کارخونش رو راه بندازه؟درحالی که نه بدهی مالی داره نه شایعات شک برانگیزی..
اصلا واسه چی اوه سهون و کیم کای انقدر عجله داشتن واسه استخدام و شروع کارا؟ حس نمی‌کنین یکم مشکوکه؟
فکر میکنم اینا به دروغ راجع به دستمزدمون حرف زدن ..

~The FactoryМесто, где живут истории. Откройте их для себя