Sᴛᴀʏ Wɪᴛʜ Mᴇ 25

746 238 73
                                    


_ اوه ، اما من نمی دونم کدوم طرفیم ...

جیهون با تعجب سرش و بالا گرفت و چندین بار پلک زد
کدوم طرفیم ؟! منظورش این بود هنوز از اینکه به کدوم سمت گرایش داره اطلاع نداره ؟!
لو به چهره ی بامزه ی پسر روبه روش نگاه کرد و اروم گفت

_ من نمیدونم گرایشم چیه...
یعنی تا به حال کسی نبوده که دوسش داشته باشم یا ازش خوشم بیاد پس طبیعتا نم...

_ میشه با من باشی و بفهمی گرایشت کدوم طرفیه ؟!

لوهان میتونست اب شدن هیکل پسر رو به روش و برای پایان رسوندن به جمله اش بشنوه .
فکر های خبیثی توی سرش در حال تشکیل بود و به محض شنیدن صدای پدرش استارت اون فکر های شوم زده شد .

_ لوهان

دست پسری که کنارش نشسته بود و گرفت و بلند شد و بدن پسر هم با بلند شدنش به حالت ایستاده در اومد !

_ این کیه ؟!

سهون با لحن خشک و خشنی درحالی که نگاهش و از دستای چفت شده ی بیبیش و با یه پسر غریبه میگرفت گفت
حس خوبی نداشت !!!

_ دوست پسرم ...

نفهمید کی این کلمه از دهنش بیرون رفت اما انگار با این حرف خیلیا رو وارد شوکه بزرگی کرده بود که اولینش هم ددیش بود .
سهون جوری شوکه و مبهوت نگاهش میکرد که لوهان توی این11سالی که باهاش زندگی کرده بود این نگاه و تجربه نکرده بود !
پسر کنارش ، جیهون .. اوهههه حتی ندیده هم میتونست قیافه ی هنگیده اش و حدس بزنه و چشمای بینهایت گرد چانیول هیونگ که چند قدمی ازشون فاصله داشت بهش نشون میداد صداش به گوشای بزرگ اون مرد هم رسیده .

_ دوست پسرت ؟!
کی دوست پسر پیدا کردی ؟!

سهون نگاه خشکی به اون پسر که کنار لوهان ایستاده بود انداخت و اون پسر با ترس چندین بار پلک زد و سرش و پایین انداخت .

_ از الان .
حالا هم که اومدی ، من دارم همراهش میرم یکم توی اینجا بچرخیم  دذی
30 مین دیگه هم میخوام برم رختکن اونجا با بقیه میبینمت.

لو به سهون که همچنان شوکه بود گفت و دست نرم اون پسر و فشار داد و سمت مخالف شروع به حرکت کرد
پدرش مطمئنا فهمیده بود که خودش چند مین دیگه ترجیح میده بره خونه و دیگه اینجا نباشه !!!
خیلی خوب بود که جیهون مطیعانه به دنبالش کشیده میشد چرا که مطمئنا این استوری نمای دیگه ایی از دید پدرش داشت .
نمیدونست چرا داره همچین کاری میکنه و چرا اصلا با پسری که تازه چند مین از اشناییشون میگذشت دوست شده ؟!
اصلا اون مگه میدونست گراییشش چیه ؟!
اون حتی برنگشت تا صورت سرخ از عصبانیت سهون و قدم برداشتنش سمت چانو ببینه که چه طور قفسه ی سینش به خاطر مشت محکم سهون و غریدنش درد گرفته و قامتشو خم کرده
چان هیچ درکی از حرف سهون نداشت.
اینکه همه چی تقصیر اونه؟
اون نمیدونست با یه زوج ناسالم طرفه و لوهان برای دراوردن حرص سهون و ثابت کردن اینکه میتونه از پس  بدون هیچ فکر و تصوری با کسی اشنا شدن بر بیاد.

Stay With MeDonde viven las historias. Descúbrelo ahora