با تکون ارومی بدنشو چرخوند و سرشو روی سطح خنک تشک قرار داد.
پلکاش بعد چند ثانیه باز شدن و لوهان برای واضح دیدن ددیش چرخید و با گرفتن عینکش از روی پاتختی به سهون خیره شد.
سهون تقریبا پشت بهش با بالا تنه ی برهنه مثل لوهان به شکم خوابیده بود و بازوهاش تو حالتی که بدنش قرار داشت حتی حجیم تر از حالت عادی به نظر میومدن.یکم تکون خورد و بعد دوباره دراز کشید اما این بار بدن سهونو برای دراز کشیدن انتخاب کرده بود!
شکمش و به کمر ددیش فشار داد و بینیشو روی پشت گردنش کشید و کم مونده بود از ارامش و گرمای بدن سهون خرخر کنه!
ساعت هنوز ۶ هم نشده بود و طلوع افتاب تو تاریکی اسمون باعث میشد هوا دلگیر تر به نظر بیاد.
از جاش بلند شد و نوک پا سمت در رفت و بعد از بیرون اومدن راه اشپزخونه رو پیش گرفت.
تصمیم داشت تا قبل بیدار شدن ددیش قهوه و کمی هم نون تست کنه .
تو فاصله درست شدن کاپ قهوه و برشته شدن تستش یکم بدنشو کش داد و گرم کرد.
عینکشو از روی میز برداشت و با اطمینان روی صورت تازه خشک شدش قرار داد!بعد ریختن قهوه اش توی فنجون و گرفتن یکم نون تست با مربایی که روش ریخته بود اونا رو توی ظرفی قرار داد و روی میز توی راهرو قرار داد.
راهرویی که تقریبا بین اشپزخونه و پذیرایی بود و با دیوارای تموم شیشه ایی به همراه چندتا میز و صندلی چیده شده بودن.
این قسمتی بود که هر ازگاهی برای درس خوندن انتخابش میکرد و به شدت بهش ارامش میداد!برای گرفتن چندتا از جزوه ها و کتاب هاش برگشت و بعد دهن دره ایی که کرد روی صندلی نشست.
فنچون قهوه اش بهش دهن کجی میکرد تا بخورتش و لوهان قصد نزاشت بزاره و بعد سرد شدن مزه اش کنه!کتابشو باز کرد و همزمان با یکی از دستاش فنجونو گرفت و سرشو به لب هاش چسبوند.
***
سعی کرد لب های باز مونده از تعجبشو جمع کنه و هندل کنه حرف های ددیش به چه معناس.
چرا سهون تو این دو روز همش سوپرایزش میکرد ؟همون طور که انتظار داشت بیشتر از تایمی که باید حواسش پرت درس هاش شده بود و سهون تو تایم ناهار صداش زده بود و لوهان متوجه شد ددیش امروز هم به شرکت نمیره.
و جوابی که سهون درمقابل سوالش داد باعث شد غرق بهت و تعجب بشه.
جوری که سهون درباره ی رفتن به امریکا و شعبه ی دیگه ی برندش تو اون کشور و زندگی کردن تو شهر مورد علاقه ی لوهان یعنی نیویورک حرف میزد پسر کوچیک ترو بهت زده میکرد.
اونجا قرار بود همه چی حتی بهتر هم باشه براش.
استاد های بهتر,بازدهی بهتر و حتی اینده ی شغلی بهتری.
خوشحال بود که تموم این مدت برای درس هاش تلاش کرده و شانس اینکه توسط یه دانشگاه امریکایی بورسیه بشه بالاس!
اون نیاز به بورسیه نداشت اما اگه میشد حتی یه پوئن مثبت براشون بود.
میدونستن که به هرحال پدربزرگ و مادربزرگ قراره مخالفت کنن و اگه موفق میشد میتونست به سهون برای راضی کردن اونا کمک کنه!
VOUS LISEZ
Stay With Me
Roman d'amour🍭فیکشن : با من بمون 🍭 کاپل : هونهان 🍭 ژانر : ددی کینک ، اسمات ، رمنس ، فلاف +18 🔆 خلاصه : سهون یه ددی مهربون اما سرده که بعد از یه سری مسائل تلخ و شیرین تصمیم میگیره لوهان و به سر پرستی قبول کنه و بعد از زندگی کردن باهاش متوجه ی این میشه اون پسر...