سایه های دورت رو محو میکنم.
زندگیت رو روشن میکنم.
بال هات رو می بوسم و به اوج گرفتنت خیره میشم . خیره خیره ، طوری که انگار ، تا به حال چیزی جز " تو " ندیدم .
____________________________________
چکیده داستان : کیم تهیونگ ،
معروف ترین آیدل سولو کار...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Woman . Life . Freedom - 🕊⚘️
پرواز عشق / قسمت ۱۲: تو نگرانم شدی؟ موزیک: eyes don't lie - isabel larosa هشتگ موزیک در تلگرام: #FL12
★ ووت بده تا یادت نرفته •-•
___________________
هراسون از در بزرگ بیمارستان عبور کرد و درحالی که تهیونگ رو توی دست هاش گرفته بود نعره زد: دکتتتتر... یکی کمک کنههه!! با صدای فریادش تمام افراد حاضر در بیمارستان شوکه بهش خیره شدن و یکی از پرستار ها سمت دویید: آقاا آروم تر اینجا...
کوک کمی صداشو پایین آورد ولی با همون لحن بلند ادامه داد: من باید کجا ببرمش؟ یه دکتر بیارید..
و صورت رنگ پرده تهیونگ رو سمت اون پرستار گرفت. دختر نگاهی به ته انداخت و با دیدن خون جاری شده از بینیش، دستشو دراز کرد و بی درنگ گفت: "باید ارژانس ببریدش، از این طرف بیاید." همونطور که پشت سر اون پرستار راه افتاد ، نگاهی به چشم های تهیونگ کرد. لعنتی چرا حس میکرد صورتش سفید تر از قبل شده؟ چه فکری با خودش کرد که اونطوری هلش داد؟ اگر چیزیش شده باشه چی؟ اگر دیگه نتونه برقصه یا توی حرفه اش مشکلی پیش بیاد؟ قطعا در مرحله اول ، منیجرش و کمپانی یا حتی طرفداراش، کوک رو نابود میکنن و در مرحله دوم خودش از عذاب وجدان می مرد!
" بزارش اینجا " وارد یه اتاق شدن. پرستار به تخت اشاره کرد و جانگکوک بی درنگ تهیونگ رو روش خوابوند. درحالی که هنوز با چشم های گرد و نگران بهش خیره شد بود، پرستار یهو پرسید: " ایشون کیم تهیونگ نیست؟ "
کوک با اخم به اون دختر توپید: الان این موضوع مهمه؟ لابد توی این وضعیت میخوای ازش امضا بگیری؟
دختر که فهمید سوالش بی مورد بوده سریع عذرخواهی کرد و گفت: " معذرت میخوام الان میرم یه دکتر بیارم "
وقتی پرستار به بیرون رفت. کوک مضطرب بالای سر ته ایستاد. باید زندگی با شهرت براش سخت بوده باشه. برای کوک که تصورش هم آزار دهندش، درسته که ادم برونگرایی بود ولی هیچ وقت اجتمایی نبود. به نظر میرسید تهیونگ هم زیاد اجتمایی نباشه.. به پلک های بستهش خیره شد. یعنی بیهوش شدنش طبیعیه؟ درسته که از پله ها افتاده ولی در حالت عادی نباید فقط صدمه میدید؟ سرش به جایی خورد؟ نکنه واقعا یه بلایی سرش بیاد؟ با این فکر عصبی دستی تو موهاش کشید. یعنی ضربه مغزی شده؟ اگر بمیره چی..