سایه های دورت رو محو میکنم.
زندگیت رو روشن میکنم.
بال هات رو می بوسم و به اوج گرفتنت خیره میشم . خیره خیره ، طوری که انگار ، تا به حال چیزی جز " تو " ندیدم .
____________________________________
چکیده داستان : کیم تهیونگ ،
معروف ترین آیدل سولو کار...
¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
Woman.Life.Freedom🕊⚘️
پرواز عشق / قسمت چهاردهم : تو موزیک : drive you insane هشتگ موزیک در تلگرام : #FL14
★ ووت بده تا یادت نرفته •-•
______________________
به آرومی زیر مهتاب داخل بالکن نشسته بودن و نسیم ملایم و خنک ، صورت هاشون رو نوازش میکرد. با وجود سرمای هوا، جای تهیونگ در آغوش جانگکوک گرم تر از هر زمان دیگه ای بود. حس میکرد متعلق به اون آغوشه جایی که فقط برای خودشه و خودش، جایی که راحت چشم هاش رو بینده و اجازه بده احساسات درونش بدون آسیب، پرواز کنند.
"جانگکوک"
"هوم؟"
درحالی که روی مبل بزرگ و راحتی نشسته بود و از پشت به سینه جانگکوک تکیه داده بود گفت: دلم نمیخواد فردا بشه. اگر بلند بشم و ببینم تمام این اتفاق ها فقط یه خواب شیرین بوده چی؟
کوک لبخندی زد و به نور چراغ های شهری که زیر پاشون بود، خیره شد: با اینکه خودمم شک دارم ولی همش واقعیه.
ته: به چی شک داری؟
_ باورم نمیشه واقعا بهت اعتراف کردم.
حرفش باعث شد تهیونگ دوباره یاد اون لحظه حساس بی افته. لحظه ای که عجیب ولی فراموش نشدی بود! زمانی که فهمید جادهی عشقش دو طرفهست، توی قلبش ذوق کرد. کمی لبش رو گزید و گفت: دیگه قرار نیست تغییر کنی نه؟ یعنی، همین جوری می مونی؟
_ چجوری؟ جانگکوک پرسید و ته دست های کوک که دور کمرش حلقه بودن رو گرفت : اینجوری. همین جوری که از احساساتت بهم بگی. نکنه وقتی فردا پاشم یادت بره که بهم گفتی دوسم داری.
" عشق از یاد آدم نمیره ته "
+ " به نظر تو عشق چیه؟ "
" عشق ؟ "
+ " اوهوم "
جانگکوک دست هاشو محکم تر دور کمر تهیونگ حلقه کرد و درحالی که چونهش رو روی شونه اون گذاشت، جواب داد: نظر خودت چیه؟ ته کمی فکر کرد : " یه جا خونده بودم عشق چیزی جز ارضای نیاز نیست، حالا این نیاز میتونه برای هرکسی یه جور باشه. یکی از تنهایی عاشق میشه، یکی از روی غریزه جنسی، یکی برای رسیدن به تعالی، یکی دیگه برای پیشرفت، شاید برای درک حس شریک شدن و تعلق داشتن یا حتی رهایی "