Will

177 52 79
                                    


نگاهش رو به چهره‌ی سرد و چشم‌های بسته‌ی مادرش تقدیم کرد.
چشم‌هاش رد سیم‌ها و دستگاه‌های وصل شده رو دنبال میکردن و با دیدن ضربان قلبِ نقش بسته بر مانیتور، هنوز امیدش خاموش نشده بود.
-" دووم بیار مامان، یه روز انتقام تک تک زجرایی که کشیدی رو می‌گیرم."

دست‌های مشت شده‌ش رو بیشتر فشار داد و با بوسه‌ی آرومی که روی پیشونی مادرش کاشت، از آی سیو خارج شد.

مشغول عوض کردن لباس‌های سبز رنگش بود که لرزش موبایل، حواسش رو پرت کرد.
بی‌مقدمه روی لینک ارسال شده کلیک کرد و چیزی که می‌دید، باور کردنی نبود.

یکی از معروف‌ترین دخترهای آیدل، که اخیراً از کمپانی HJS خارج شده، قصد فاش کردن تمام حقایق مربوط به هوانگ جی ساب رو داشت.
دختر با حالتی مشوش تمام اتفاقاتی رو که پشت سر گذاشته بود، شرح می‌داد.

پوزخندی روی صورتش نقش بست.
این می‌تونست شروعی برای نابودی پدرش باشه.
نابودیِ مردی که حضورش مثل خنجری درست وسط قلبِ زندگیشون ضربه می‌زد.

به چهره‌ی ترسیده و صدای لرزون دخترک گوش سپرد.
آزار جنسی؟ پدرش اون‌ها رو وادار می‌کرد برای معروف تر شدن و گرفتن پروموشن یا کامبک‌های فوق‌العاده باهاش رابطه برقرار کنن. رابطه‌ی بیشتر، معروفیتِ بیشتر.

جملات پایانیش پسرِ ارشد رئیس کمپانی رو خطاب قرار می‌داد.
+"من هیچی برای از دست دادن ندارم و قسم می‌خورم جز حقیقت چیزی رو به زبون نیاوردم. شما می‌تونین همین حرفا رو از زبون پسر بزرگش هم بشنوین. اون از تمام خیانت‌های پدرش آگاهه و در حال حاضر مهم‌ترین شاهدمون محسوب میشه. فقط امیدوارم که باهامون همکاری کنه. از اینکه به حرف‌هام گوش دادین ممنونم."

بالاخره نوبتش شد.
همین چند دقیقه پیش قول محکمی رو به مادرش داده بود.
حالا دیگه وقت هنرنمایی پسرِ ارشد هوانگ جی‌ ساب فرا رسیده.

+"از این طرف آقای هوانگ، تقریبا رسیدیم."
چند دقیقه‌‌ای میشد که به دنبال یکی از محقق‌ها سالن‌های طولانی رو طی می‌کرد.

دیشب بهش اطلاع دادن که بالاخره پروسه‌ی تکمیل و پردازش چهره‌‌های رسم شده روی تابلو‌ها به پایان رسیده و میتونه همه‌شون رو به وضوح تماشا کنه.

وارد اتاق شد و جلوی سیستم برای تماشای تصاویر پرتره‌ها ایستاد.

اولین تابلو، چهره‌ی مردی بود از مکزیک، با بینی تیز و موهای ابریشمی.
کاملا بی‌نقص همراه با جذبه‌ا‌ی انکار نشدنی!
اون حس آرامش و امنیت رو به قلب هیونجین تزریق می‌کرد.

دومین تابلو، زیبایی‌ عجیب و مرموز ایتالیایی‌ش رو به همراه داشت.
اولین چیزی که به چشم میخورد، نقاب نقره‌ رنگِ روی صورتش بود. روی نقاب طرح‌های عجیبی حکاکی شده بودن که توجه هر مخاطبی رو به خودشون جلب می‌کردن.

𝘼𝙜𝙖𝙞𝙣𝟮𝟯𝟴Where stories live. Discover now