های لاولی ها
امیدوارم حالتون عالی باشه
اولش یه توضیحی بدم، من دیروز گفتم که اپ میکنم و نشستم نوشتم ولی اپ نکردم چون بعدش تصمیم گرفتم پارت رو زیادش کنم و دوتا پارت رو یکی کنم که هم پارتا زیاد باشن هم زودتر به جاهای حساس رمان برسیم و پارتا زیادی نشن
ببخشید منتظر گذاشتمتون
بریم سراغ پارت 2600 کلمه تقدیم شما هانی های دوست داشتنی(اصلا خیلی زیاد شد 😐)
پارت بعد رو اگه واتپد اجازه بده هم الان اپ میکنم
_____________ . _____________ . ____________.
+جئون جونگکوککککککککککککککک
در با شدت باز شد و جونگ کوک نمایان شد چهره ی نگرانش به کلی از بین رفت و لبخند خرگوشی زد
_جایزت رو دوست داشتی بیبی تایگر؟!
این لعنتی چیه تو تنم جئون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
_جایزت بیبی
+چی؟! به نظر تو این بیبی تایگره واقعا!!!
_خب تو الان یه بیبی تایگر وحشی کیوتی! نگاهی به خودت کن عین این ببر کوچولو های وحشی میمونی که عروسک خرگوشش رو ازش گرفتن
+باید حدس میزدم بین اون همه گزینه شرم اور این هم شرم اوره!به جای تور سفیدتور با طرح پوست ببری تصور کنید
_اوهوم و تو خودت براش مشتاق شدی بیب! تازه من چندتا جایزه دیگه هم بهت دادم نباید از من دلخور بشی
+اونوقت چه جایزه ای ؟!
_شیرموز ددی، دست زدن به عروسک ددی ، بوسه ی ددی، حموم با ددی!
+تاثیر گذار بود!
چشم غره ای رفت
+نه اینکه براتو جایزه نبوده!
زیر لب زمزمه کرد و سمت کمد لباس جونگ کوک رفت
_no .... no... no بیبی لباساش رو عوض نمیکنه!
+میکنه
_نمیکنه
+میکنه
_پوفففف اوکی برو لباسای تو ی اتاق رو بپوش یه ژست خوب بگیر تا عکاسی شروع بشه!
+چی چی؟! من لباس دخترونه اونه طوری نمیپوشم!
_یا یه روز کامل با این لباسا میگردی یا میشی مدل دختر امروزم!
+نه
_چرا
+نههه
_چرا عزیزم تو یکی رو انتخاب میکنی!
+مگه این جایزه نیست پس این شرط و شروط دیگه چه کوفتیه! تازه من هیچی نخوردم میدونی چقدر انرژی از دست دادم!
_همبرگر دوبل سفارش دادم
پوزخندی زد و ادامه داد
_خب بازم جایزه هست دیگه تو اجازه داری جلو ددی قشنگ اینطوری بگردی یا نذاری دخترای خوشگل بهش نزدیک به..
+اوکی بریم بزنیم!
و بدون توجه به جونگکوکی چشماش رو بسته بود و داشت با پوزخندی توضیح میداد سمت آشپزخونه رفت تا همبرگرش زیادی منتظر نمونه
سمت میز شیرجه زد و همبرگرش رو برداشت و بعد نگاه محبت امیزی که بهش کرد گاز بزرگی ازش گرفت و از خوشمزگیش چشماش رو بست و اوممممیییی گفت
+هر کی... اوممم ( یه گاز بزرگ دیگه ) همبرگر رو اوممممم اختراع کرده (قورت دادن)(یه گاز بزرگ دیگه ) اومممم.... فکر کنم اون پادشاهه منه اومممممم نگاهی به بسته ی خالی همبرگر کرد و نگاهش رو به همبرگر جونگ کوک داد
+در هر حال دلیل گرسنگی غیر نرمال من خودشه پس عیب نداره ماله اون رو بخورم !
پس بدون هدر دادن وقت تند همبرگر رو سمت خودش کشید و گاز بزرگی بهش زد
و پشت تهیونگ با فاصله جونگکوکی بود که با چشمانی قلبی و خنده ی خرگوشی به تهیونگ نگاه میکرد که چطور نصف همبرگر رو تو دهنش جا داده و شده یه تایگر با لپای همستری!
قربون صدقه ای براش رفت و به دید زدنش تو اون لباسا ادامه داد
بعد تموم کردن همبرگرای دوبلش سمت سیب زمینی ها رفت و بعد خالی کردن بسته ی سس روش شروع به خوردن کرد و با هر سیب زمینی اومییییی میگفت و قلب جونگ کوک براش اب قند درست میکرد تا یه وقت از حال نره
بعد خوردن نوشابه ها و سیب زمینی ها و همبرگرا دستش رو روی شکمش گذاشت
+اوکی حالا بیا این چربی رو اب کن و حالت گریه ای به خودش گرفت که با دیدن جونگکوکی بهش نچ خیره شد تند قطعش کرد و تک سرفه ای کرد که جونگ کوک از توی افکار کثیفش برای اون کون خوشگل در اومد
+ممنونم
_نوش جونت
سمت اتاق میرفت که با صدای جونگ کوک وایساد
_بیب انتخاب کردی؟!
+راه حل دیگه ای نیست!!!!
_خب ام.... یه راهی هست
+خواهشا اون چیزی که فکرش رو میکنم نباشه!
خنده یی خرگوشی کرد و شلوار و باک سرش رو باهم پایین کشید
اهی کشید و سمت جونگ کوک رفت
_تازه یکم انرژی گرفته بودم
زیر لب گفت و دیک همیشه بیدار جونگ کوک رو بدست گرفت ومکی به کلاهک دیک جونگ کوک زد و دستش رو روی طول دیکش کشید و بعد رسوندنش دستاش به بالزهاش و نوازششون کل دیک جونگ کوک رو تو دهنش جا داد و زبونش رو دور دیکش میکشید
_اههههه بیب اههههههه
سرعتش رو تندتر کرد و دیکش رو مک میزد
جونگ کوک موهای تهیونگ رو اروم گرفت و تو دهن پسر ضربه زد و بعد چند ثانیه با ناله ی بلندی توی دهن پسر اومد و بعد اینکه تهیونگ تا اخرین قطرش رو خورد از دهنش بیرون کشید
دستش رو روی لباش کشید و بلند شد و با اخمی سمت اتاق میرفت که جونگ کوک دستش رو گرفت با خنده ای توی بغلش کشید
+همبرگری که خورده بودم زهرمار شد
_بازم برات میگیرم اما الان حاضر شو که قراره بریم یه جای خوب!
+کجا؟!
_جایی که بیبیم خوشحال باشه!
+اوکی
دستاش رو قاب صورت تهیونگ کرد و بعد بوسه ای روی لبهاش دستش رو گرفت و سمت اتاق برد و لباسای ستی برداشت
_بفرمایید
تهیونگ نگاهی به لباسا کرد و خنده ای کرد
+خودت طراحی کردی ؟! ته کوک؟!
جونگ کوک لبخندی زد و سرش رو تکون داد
+اینا خیلی قشنگه! عاشقتم و بعد پرید بغل کوک و محکم بغلش کرد.
BẠN ĐANG ĐỌC
Kookv A special love / یه عشق خاص کوکوی
Lãng mạnنام رمان : A SPECIAL LOVE نویسنده : QUEEN ژانر :Romance, adventure کاپل : kookv اسمات / کاپل فرعی یونمین / وضیعت اپ : پنجشنبه امگاورس نیست ولی بچه دار میشن ! ========================= قسمتهایی از رمان _جونگکوک هق ..من...من اون کارو نکردم ...من...