You need my body right?

3.2K 310 58
                                    


⇲داخل عمارت؛ تهیونگ ویو⇱

خسته و کوفته وارد اتاق شدم. انسان بودن واقعا مزخرفه همش زرت زرت گشنت میشه ، زرت زرت شاشت میگیره و زرت زرت خسته میشی.
روی تخت نشستم که چشمم به جعبه ی شیشه ای رنگ روی تخت افتاد.
فاک‌..لطفا نگو که..
درش رو باز کردم و با دیدن وسایل توش ، جریان خون رو توی پایین تنم حس کردم..
فاک بهش واقعا؟!
اون جدیه؟!
نامه ی کنار وسایل رو باز کردم.

" ساعت ۱ شب.
از داخل حمام اتاقت میتونی وارد اون اتاق بشی.
فقط در مخفی کنار دوش رو باز کن.
کافیه دیر بکنی تا درخت های توی حیاط رو بکنم تو کونت.
اربابت جئون"

-وات د فاک؟! حموم اتاق من؟! درخت بکنه تو من؟! ارباب جئون؟؟؟؟؟

نمیدونستم بخندم یا گریه کنم.
بچه فسقلی واسه من شاخ شده! این همونی نبود که هروقت کسی اذیتش میکرد میگف برم سرشو ببرم؟!
الان میخواد درخت بکنه تو من..
بلند شدم و داخل حمام رفتم تا اون در فاکی رو پیدا کنم.
سمت دوش رفتم..
این بچه کی تو عمارت من در مخفی ساخته؟ اونم تو حموم؟!
به دوش نگاه کردم.

-خب مادر صلواتی اینجا که همه چیز طبیعیه؟! اوه نه طبیعی نیست.

چون دوش حموم معمولا باید یه دستگیره چرخشی داشته باشه نه دوتا!

-گاییدمت در مخفی گذاشتی مثلا...

یکی از دستگیره هارو چرخوندم که صدایی اومد و زارت آب یخ ریخت روم.

-آیییی پدرسگ مادر خرااااااااااااااااااااب!!!!

دستگیره رو بستم و دستی به موهای خیس شده ام کشیدم. گاییدمش!
اون‌یکی دستگیره رو چرخوندم که قسمتی از دیوار کنار رفت.
واردش شدم ، یه راهروی کوچولوی ۲ متری بود. وارد شدم.
یه اتاق بود که دیوارش سرتا پا شیشه ای بود و یه مبل تخت مانند وسطش بود و یه حوله کنارش
و دو تا میز کوچیک دیگه هم اونجا بود.
فاک بهش..
دقیقا رو به روی اون دیوار شیشه ای تخت جئون بود.
یعنی اون دختر این شیشه ی کنار تخت رو فقط دیوار میبینه؟!

《عکس اتاق شیشه ای》

《عکس اتاق شیشه ای》

Oops! Questa immagine non segue le nostre linee guida sui contenuti. Per continuare la pubblicazione, provare a rimuoverlo o caricare un altro.
DEVILS|TAEKOOK |SMUTDove le storie prendono vita. Scoprilo ora