*آنچه گذشت*
بعد از دزدیده شدن محموله ی مواد جونگکوک توسط کارکشته ترین تیر انداز ایتالیا ، حالا کوک تمام شب و روزش رو فکر انتقام پر کرده بود...انتقام به بدترین شکل ممکن..
.
.
.صدا های کمی که میشنید ، کم کم در حال محو شدن بود ، که صدای کفش مرد جوون که بارونی بلند به تن داشت باعث شد بفهمه هنوز نمرده... جیمین رو روی برانکاری به سمت بیمارستان خصوصی حمل کردن...
.
.کوک که تازه از سفر برگشته بود ، به سرعت به عمارتش برگشت و با چیزی جز یک عمارت سوخته مواجه نشد...
.
.
.
سروان هیونجین و بوگوم در حالی که روپوش سفیدی که روی تن بدن های بی جان و بدون اعضای بدن قرار داشتن رو کنار میزدن و با خانواده هاشون در مورد هویت جان باخته ها حرف میزدن...
بعد از خارج شدن از اتاق سردخونه ، هیونجین با کشیدن دست بوگوم ، نگاه کنجکاوی بهش کرد و پرسید :
_سروان! بنظرت چه کسی پشت این قاچاق اعضای بدنه؟
بوگوم نگاهی به انتهای راهرو انداخت و گفت :
+قربان لطفا صداتونو بیارید پاین..تا زمانی که مشخص نشه چه اتفاقی افتاده ، رئیس پلیس دستور دادن این قضیه به بیرون درز پیدا نکنه!
هیونجین الان یادش اومد چرا بوگوم اینقدر با احتیاط فقط صورت قربانی هارو به خانواده هاشون نشون میداد! چون قرار نبود فعلا چیزی منتشر بشه!
هیونجین در حالی که سیگار نازکی و خوشبویی آتش میزد با بی خیالی گفت :
_اینطور که مشخصه این پرونده خیلی سروصدا میکنه!
....بعد از پوشیدن دستکش های مشکی و مخملیش، دستی به کت قرمز رنگش کشید ... موهای مشکی و موج دارش با قرمزی لب های مخملیش تظاد عجیب و زیبایی داشت که دل هر بیننده ای رو جادو میکرد! دقیقا همون هدفی که امشب ، هوبی ، در سرش داشت...
*فلش بک _ دیروز _ ساعت 5 عصر*
چشمای وحشی و جذاب تهیونگ که با آرایش اسموکی ، جذابیت دو چندانی داشت ، به طرز التماسی به چشمای هوبی دوخته شده بود ...
+ من تاالان چیزی ازت خواستم؟
_منظورت چیه؟ تو از 365 روز سال، 366 تا خواسته از من داری!
+نه ! منظورم خواسته ی مهمه!
هوصوک کمی قیافه ی متفکری به خودش گرفت ..
_دو سه باری اره!
ته ته که عجله برای خواستش داشت ، لبخند خر کننده ای زد و با عشوه ، دست ِ پر از تتو و لاک مشکی هوبی رو گرفت و فشرد..
+ یه کاری برای من که اینقد دوسش داری انجام میدی ؟؟؟؟
هوبی درحالی که از این رفتار تهیونگ خوشش اومده بود ، با غرور پایی روی پاش انداخت و با بالا گرفتن سرش پوزخندی زد و گفت :
_ خواهش کن شاید انجام دادم...
ته صورت هوبی رو به صورتش فشار داد و گفت :
+ خواهشششششششششش
هوبی که به دلیل علاقه زیادش به هوصوک باهاش خیلی راحت بود، درخواستش رو نشنیده قبول کرد .... خبر نداشت اگر در خواست تهیونگ لو بره، اولین نفری که جئون ، کمر به قتلش میبنده، هوصوکه...
YOU ARE READING
black octopus
Actionچی میشه اگه منو ترک کنی؟ چی میشه اگه من شهرو که هیچ..دنیا رو بخاطرت به آتیش بکشم؟... چی میشه اگه بند بند وجود هرکسی که توی قتل تو شریک بوده رو نابود کنم؟... من بخاطر تو هر کاری میکنم...حتی با دشمن خونی خودمم طرح دوستی میریزم.. عمارت هایی که س...