?

1.1K 153 17
                                    

بعد از دوساعت خرید و گشتن توی مرکز خرید
با چند تا پولیور و یه عینک صورتی و نقره ای از اونجا بیرون رفتیم

به طرف زمین یخی اسکی رفتیم و تو اون موقع از شب ما تنها آدمایی بودیم که اونجا بودیم
اسکیت هام رو بستی و کمکم کردی بلند شم و روی زمین یخی اسکیت سواری کنم
تاحالا تجربشو نداشتم پس تا آخرش چسبیدم بهت
بعد از 45 دقیقه اسکیت سواری وسط زمین متوقف شدی و باعث شد محکم به بازوت چنگ بزنم
دستامو گرفتی و دور گردنت حلقه کردی و عاشقانه نگاهم کردی
سرخ شدم و همون‌طور که نگاهم میکردی به چشمات خیره شدم

یه نوت صورتی رنگ تا شده از جیبت بیرون آوری و بهم دادی
بازش کردم و یهو بدنم یخ کردو ضربان قلبم به بالاترین حد خودش رسید

















مال من میشی؟



≪━─━─━─━─◈─━─━─━─━≫

عاح.....
اینم تموم شد
سلاملکم توتفرنگیای من
چطورین؟
این اولین تجربه ترجمم بود و امیدوارم ازش خوشتون اومده باشه
بوص بهتون
راستی فیکای یونمینی که دوس دارینو برام کامنت کنین♡

Secret Admirer (Translated)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang