یک شنبه شب دیگه بود
شان از شدت سردرد از دست منشیش و پرونده هاش از شرکت فرار کرده بود و اومده بود به تنها جایی که میدونست ممکنه بهش آرامش یده یعنی کلاب RDاین یک کلاب معمولی نبود علاوه بر اینکه گی کلاب بود مشتری ها و خدمات خاصی رو داشت
گرونترین مشروب ها توش سرو میشدن و مشتری هاش از پولدارترین بازرگانان و تاجران منهتن بودنشان که رییس شرکت بوگاتی بود بعد چند سال یواشکی از این کلاب به اون کلاب رفتن اینجا رو پیدا کرده بود
جایی که لازم نبود خودشو قایم کنه یا شخصیت مبدل بپوشهبا خیال راحت روی صندلی چرم قرمز رنگ نشست و از قسمتی که توش نشسته بود به استیج خیره شد
دن یکی از بارمن های اونجا سمت میکروفون مخصوصش رفت و شروع به معرفی اولین استریپر اونشب کرد
"مشتریان گرامی اولین رقاص ما کسی نیست جز جدیدترین عضو ملحق شده بهمون یعنی مستر هوران"با تموم شدن جمله دن پرده های قرمز بالا رفتن و نوشیدنی شان با دیدن پسری که جلو اومد توی گلوش نزدیک بود بپره
نوشیدنی رو با شدت به بیرون تف کرد و به اون پسر خیره شد
پاهای ظریف و کشیده ای که داشت و به زیبایی کت واک میرفت و روی استیج جلو میومد
صورتی که زیر نور چراغ ها مثل ماه میدرخشید و موهایی که همانند ستاره هایی در اطراف ماه خودنمایی میکردنشکم ظریف اون پسر تخت تخت بود و سیکس پک نداشت ولی سینه های ورزشگارش نشون میدادن که اون روزی چند ساعت ورزش میکنه
اما چیزی که توجه شان رو جلب کرده بود رینگ های طلایی کوچیکی بود که توی گوشش انداخته بود
اون ها خیلی زیبا بودناون پسر خیلی زیبا و بی نقص بود و میشد تاثیرش رو از حبس شدن نفس های مردان اطرافش دید
پسر به سمت میله ای که جلوش قرار داشت رفت و پاهاشو به دورش پیچید و با ظرافت صافش کرد که باعث شد برجستگی اندامش در معرض دید قرار بگیره و مشتری ها رو تشنه و تشنه تر کنه
پسر مو قهوه ای دور میله چرخید و باسنش جلوی شان قرار گرفت که چند لحظه قدرت نفس کشیدن رو ازش گرفت
اون باورش نمیشد چجوری فردی به این آسیب پذیری و نرمی میتونست بدون هیچ شرم و خجالتی جلوی اینهمه آدم برقصه؟!
شان حیلی دوست داشت بیشتر با اون پسر زیبا آشنا بشه البته نه به قصد جنسی بلکه اون دوست داشت بدونه روح اون پسر آیا به اندازه جسمش درخشان و چشمگیر هست یا نه
یه ایمجین کوتاه از نایل استریپر نظرتونو بنویسیننن