پلکاش اروم آروم از هم باز شد و نگاه سردرگمش رو داخل اتاق چرخوند .
حالا که دقت میکرد دکور سفید مشکی اتاق مورد علاقش بود.
شاید باید دکور اتاق خودش هم به سفید مشکی تغییر میداد .
اما به هرحال اون نمیدونست که خونهی خودش قراره دیگه بدون استفاده بمونه !ملافه رو بیشتر روی خودش کشید و با در امان موندن بدنش از سرما آهی کشید .
حس بهشت رو داره زمانی که از سرما داخل ملافه و تشک پناه میبری مگه نه ؟بدون توجه به موقعیت چشماش دوباره سنگین شد که صدای باز شدن در هوشیارش کردم .
چشماش رو آروم باز کرد که با قامت بلند استادش مواجه شد .
چند لحظه به چشمای جونگکوک خیره شد و با یادآوری اتفاقات و رابطهی دیشب گونه هاش رنگ گرفت و لب گزید .
جونگکوک خیره به گونه های صورتی پسر منتظر بود تا جیمین اول بحث رو شروع کنه .
+ « صبح بخیر »
لبخندی زد و با خیمه زدنی ناگهانی روی پسر جواب داد « صبح بخیر کوچولو »
نگاه براق و پاپی طورش رو روی صورت مرد چرخوند که مرد خیلی رک و بی پرده ادامه داد « حتما فکر میکنی منظورم از یک هفته فقط هفت باره اما من دقیقا منظورم یک هفتهی کامله حالا داخل این یک هفته هر چقدر که بخوام میتونم باهات سکس کنم مگه نه ؟! »
با اتمام حرفش از جیمین فاصله گرفت و با پایین کشیدن شلوار و باکسر خودش بین پاهای پسر نشست .
قدرت و سلطه گری داخل لحن جونگکوک اجازهی هیچگونه اعتراضی رو بهش نمیداد و خوب منظور مرد رو فهمیده بود !هرچند که براثر رابطه دیشب هنوز هم درد داشت اما خودش هم این رابطه رو میخواست ، پس سرش رو به نشونهی تایید تکون داد و با حلقه کردن دستاش درو گردن مرد بوسه رو آغاز کرد .
جونگکوک همونطور که جواب بوسهی جیمین رو میداد ملافه رو از روی تن برهنهی پسر کنار زد و با باز کردن پاهاش بی مقدمه عضوش رو وارد مقعد پسر کرد .
ناله ایی بلند کرد و با قوس دادن کمرش پاهاش رو دور کمر مرد حلقه کرد.
با برخورد عضو جونگکوک به پروستاتش جیغ خفیفی کشید و هق هقی از بین لباش بیرون رفت.
بینیش رو داخل گردن جیمین که با لاو مارک های دیشب رنگی شده بود فرو برد و روی نبضش کشید .
ناله ایی داخل گردن خوش تراش پسر کرد و زمزمه کرد « بیبی بوی خوب ..تو خوب کارتو بلدی ! اههه ..فاک »
لبخندی از سر رضایت زد و به اشکاش اجازه فرود اومدن داد .
***
YOU ARE READING
EYES ON ME
Fanfiction📌 { name Multi-shot : نگاهت روی من } 📌جیمین دانشجوی سال سومی که همهی پیشگویی هاش برعکس از آب در میاد و مطمئنا اگه پیشگو میشد هیونگ محبوبش یعنی هوسوک مجبور بود اون رو از پشت میله های زندان بیرون بیاره ! به همین دلیل پیشگوییش در مورد پاس شدن درسی...