Pov taehyung
+ اگه دستم به اون امگای کصخل پدرصگ برسه ....
یونگی پیشونیشو ماساژ داد و خودشو سمت دوستش خم کرد
_ ببین بیا یه جمع بندی درست کنیم ، تو امگاتو پیدا کردی و اون یکی امگات ظاهر شد
تهیونگ با عصبانیت پلک راستش پرید و داد زد : اونننن هیچ فاکی مننن نیستتتتت ، من امروز جفتمو دیدم و همزمان متوجه شدم یه امگا از ناکجا اباد میگه تون فرنگی میخووووام شیطونه میگفت پشمامو بکنم توی حلق....
_ شاید توی بار وقتی مست بودی یا نمیدونم یه وان نایتی که یادت نیاد
تهیونگ دستشو بالا اورد تا شاید پسر چشم قرمز دست از یاوه گویی برداره
+ من ... تا ... الان ... برای ... امگای خودم ... صبر کردم
شمرده شمرده حرفشو زد خودشو روی مبل رها کرد
_ خب این پسره چی میگه ؟ صبر کن اصلا مگه تو استریت نبودی؟ پس چجور ...
تهیونگ چشماشو توی حدقه چرخوند گفت : نه من جُفتریتم ! فرقی نداره جنسیت اش چی باشه تا زمانی جفت منه ! عزیزدل منه
با یاداوری اتفاق امروز ناله ای کرد : امگای بیچاره ام حتما خیلی از الفاش دلسرد شده
_ شاید تو رو با کسی دیگه اشتباه گرفته ، در هر صورت باید اون پسر رو پیدا کنی و سوتفاهما رو برطرف کنی
تهیونگ سرشو تکون داد : ولی اخه اون با جمله خیدیم میویه عیشقیمینو بیزیرگ میکینم ترکم کرد ! یونو؟
یونگی متفکر چونه اش خاروند : بالاخره باید پیداش کنیم که از سوتفاهم در بیاد ، اگه بچه تو رو واقعا بارداره باید یه پدر مسئولیت پذیر باشی و اگه که نه ، سوتفاهمی برای جفتت پیش اومده برطرف کنی
پسر از روی مبل بلند شد تشری به یونگی زد : مگه لباس زیره که اگه این نشد اون یکی! من خودم جفت دارم و با اون امگای فاکی هیچ رابطه ای نداشتم
چنگی به اور کتش زد از در خونه خارج شد
نیاز داشت تنها باشه تا افکارش رو جمع و جور کنه...........................................................
Pov jungkook
جام گیلاسش بالا اورد و با لبخند دلفریبی به جام دختر زد
+ به سلامتی چشای نازت
دختر با خنده و خجالت سرشو پایین اورد کمی از تکیلاش نوشید
دستی توی موهاش برد موهای لخت بلندش رو پشت گوشش انداخت باعث شد لپاش گلگون تر بشه
+ نیم تنه ی زشکیت خیلی بهت میاد چرا با یه اور کت شونه و ترقوه زیبات پوشوندی
لبخندی زد بوسه سبکی روی دستش زد که دور جام شراب بود
_ اوه مرسی جونگی
YOU ARE READING
Evil Beta|Verse|
Werewolfتهیونگ الفایی که اواخر دهه ی سوم زندگیشه و هنوز جفتشو پیدا نکرده ، اما دقیقا یه روز از روزای عادی زندگیش ، امگاشو میبینه ... یه پسر با موهای بلوند و زیبا ! چی میشه اگه توی لحظه آخر که امگا هم متوجه الفاش میشه سر و کله ی یه بتای احمق وارد زندگیش شه و...