لگزاتال

707 141 45
                                    

Pov taehyong

در حالی که نفس نفس میزد خم شد و دست هاش رو روی زانوهاش گذاشت و به انتهای کوچه تاریک خیره شد
این قضیه واقعاً عجیب پیش میرفت اون امگا توی دستاش بود ولی الان کجاست معلوم نیست فرار کرد رفت!

به خاطر کم آوردن نفس گمش کرده بود عالیه حالا باید چیکار کنه ؟
چند نفس عمیق کشید و سعی کرد نفس هاش رو کنترل کنه اما فایده نداشت

کلافه دستش رو توی جیب کتش رو برد و دنبال اسپری اش گشت
با برخورد دستش به جسم سرد توی جیبش تکخندی زد و اسپری سالبوتامله* رو از جیبش در اورد بین لباهاش قرار داد
سالبوتامله : اسپری استنشاقی برای آسم
حس میکرد نورون های عصبیه پاهاش دارن جیغ میکشن
از اون طرف راجع به نورون های مغزیش هیچ ایده ای نداشت

لعنت بهش نمیدونست از چی اینقدر عصبیه از امگای فراری که از حتی اسمش رو هم نمیدونه یا از جفتش که کیفشو توی صورتش کوبوند و بی هیچ حرفی ترکش کرد

البته الان که فکر میکنه یه حرف می زد که خوب قاعدتاً چیز خوبی نبود
شاید هم از دست خودش عصبی بود اگه حق با یونگی بود و توی مستی اون امگا رو باردار کرده بود

آه واقعا وحشتناکه ...

واقعا بی مسئولیتی کرده بود ، بچه اش رو رها کرده بود ، امگا رو حتی به خاطر نداشت و در نهایت تو هیچ یک از لحظه هایی امگا نیازش داشت حضور نداشت
انتظار داشت که پسر با آغوش باز به پذیرش و همه چیز رو براش توضیح بده

آلفای احمق

معلومه که از دستت فرار میکنه چون از نظرش تو یه بکن در روی عوضی که لیاقت اینکه بفهمه بچه اش توی راهه رو هم نداره
ولی اخه تقصیر اون چیه ؟

وقتی بعد از این همه مدت تازه پیداش شده و میگه حامله است ! وقتی از چیزی با خبر نبود چه جوری انتظار داشت ازش مراقبت کنه
به دیوار کوچه تکیه داد

ولی اگه اونو با یه آلفای دیگه اشتباه گرفته باشه چی ؟
دستی توی موهاش کشید حس می کرد سرش داره منفجر میشه و نیاز داشت با یکی صحبت کنه و خب اولین کسی که به نظرش رسید کی بود؟

خوب معلومه گرگینه چشم قرمز بداخلاقی که توی خونش بود البته خونه دوتاشون محسوب میشد
ولی وقتی که تهیونگ پول آب و برق و گازش رو تنهایی پرداخت میکنه ، خونه مال خودش محسوب میشه؟
هرچی

باید باهاش تماس بگیره و راجع به این قضیه صحبت کنه حتی پتانسیل اینکه تا خونه صبر کنه رو هم نداره , اگه توی راه از افکار مزخرف توی سرش منفجر شد چی؟

بالاخره هزاران دلیل داشت برای تماس گرفت باهاش اونم ساعت فاکینگ ۱۱ شب ، و دقیقا مشکل همینجا بود که یه دلیل داشت زنگ نزنه ! اونم چی بود؟
اون گرگینه حاصل رابطه نامشروع مرغ و خروس ساعت ۹ شب میخوابید و ساعت ۵ صبح مثل مته سرش رو سوراخ میکرد

Evil Beta|Verse|Where stories live. Discover now