سلام و درودکاور نمایی از جزیره است
امیدوارم حالتون خوب باشه و از پارت اول لذت ببرید
⚠️هشدار اگه پارت قبل رو نخوندین بخونین تا متوجه داستان بشین
ووت: ۳۰
کامنت: ۵۰
♧♧♧
مرد چشم آبی در کلبه درختی نقلی و زیباشون و باز کرد خستگی شکار روی دوشش سنگینی میکرد اما شوق دیدن همسری که عاشقش بود و دخترش که تمام دنیاش شده بود خستگی اش رو پشت در گذاشت و با انرژی زیاد سلام بلندی گفت تا توجه خوانوادش رو جلب کنه*فلش بک چند ساعت قبل
صدای تبل در تمام جزیره میپیچید نوا با جذبه فراوان از بالای معبد چوبی به مردم قبیله اش نگاه می کرد
نوا: اهالی گوما به فرمان خدایان آسمان و سرسبزی باید جشنی ترتیب بدیم و تا از قربانی شدن در امان باشیم
باید تمام جشن طبق آیین های هزار ساله برگزار بشه و هر گونه خطایی باعث نفرین خدایان میشه
از تمام مردان و زنان انتظار همکاری دارم و احترام به جشن احترام به خدایان هستش
کسانی که در شکار مهارت دارن امروز به دنبال شکار برن و باقی افراد مشغول انجام بقیه کار ها بشن
درود بر نوا برگزیده خدایان
صدای تشویق مردم در سراسر جزیره پیچید و جوانان از سر شادی شروع به رقصیدن کردن و باقی افراد فورا رفتن تا خودشون رو برای جشن آماده کنن
لویی به همراه باقی افراد قبیله که اکثرا از مبارزان پر قدرت بودن سوار اسبش شد و به سمت خارج از قبیله راه افتاد
توی مسیر به گروه های سه نفره تبدیل شدن تا شکار بهتری داشته باشن و طبق عادت لویی و زین و تیلور توی یک گروه رفتن
اینجوری امکان نداشت که دست خالی برگردن و باعث شرمنده شدن نوا بزرگ پیش خدایان بشن
_زود باش زی اون گراز وحشی داره فرار می کنه زود تر تله هارو به کار بنداز
+لویی میدونی که این کار گناهه و خدای سرسبزی رو شاکی میکنه تازه اگه نوا بفهمه پوستمون و میکنه روی تنمون عسل میماله تا خراک حشرات بشیم
_بس کن تا شب وقت نداریم الی زیبام و دارسی عزیزم خونه منتظر منن یکم حیله که اشکال نداره از نظر من تله گذاری از ذکاوت ما گوما هاست زود باش تیلور تله سمت چپ و آزاد کن
YOU ARE READING
goma (Larry Stylinson)
Fanfictiongoma (Larry Stylinson) اون شب هری با گریه خوابش برد اما از ته دل پاکش دعا کرد که فقط امشب باشه و به زودی مهرش به دل مرد بی مهر بی افته . Louis top and zayn top 《Libra 》