کوک وقتی برگشت خونه دید برادر و زن برادرش نشستن و با جیمین گرم گرفتن! انقدر مشغول صحبت بودن ک متوجه کوک نشدن
اما...دست برادرش چرا رو شکم جیمین بود؟؟؟؟
سریع ب سمتشون حملهور شد و دست برادرش و چنگ زد و از روی شکم جیمین برداشت!
تهیونگ خندید و بلند شد و دستاشو ب نشونهی 'تسلیم' بالا برد و گفت. :
تهیونگ : اوووو هیونگ غیرتی شدی... باشه اوکیه... اروم باش... اصن الان منو یونگی میریم اتاقمون... شما راحت باشید!
و دست یونگی رو گرفت و ب تقلاهاش برای بیشتر چلوندن جیمین توجهی نکرد!.
جونگکوک لبخند رضایت مندی زد و رفت کنار جیمین نشست!
دستشو گذاشت پشت کمر جیمین و بهش نزدیکتر شد...پرسید. :جونگکوک : خوبی؟ من نبودم اتفاقی افتاد؟؟
جیمین لبخندی زد و سرشو چپوراست تکون داد و اروم سرشو گذاشت رو سینهی جونگکوک... کوک از ذوق نمیدونست چیکار کنه... پس فقط لبخندی زد و دستاشو دور جیمین پیچید!!
همونطور ک کمر جیمین و نوازش میکرد.. بوسهای ب موهای طوسیرنگش زد و دوباره پرسید. :
جونگکوک : عزیزم تهیونگ و یونگی اذیتت نکردن؟؟
جیمین سرشو بالا گرفت و ب چشمهای کهکشانی جونگکوک نگاه کرد و با ذوق گفت. :
جیمین : نععع...اتفاقن خیلی هم خوب بودن....ک...کوک..یی
کوک متوجه خجالت جیمین شد و عمیق پیشونیش و بوسید و با چشماش بهش فهموند ک ادامه بده. :
جیمین : کو...کوکی...یونگی هم حاملهاسسسس... کوچولوی من قراره فقط یک سال با کوچولوی یونگی اختلاف سنی داشته باشهههه...این خیلی کیوتهههههههه!!
با ذوق میگفت و با دستای کوچولوش اشکال مختلفی رو تو هوا نشون میداد و نگران قلب جونگکوک نبود ک داشت برای این کیوتیش میتپید :)))
جونگکوک با عشق بهش نگاه کرد و گفت. :
جونگکوک : عزیزم...
جیمین با همون لبخند زیبا بهش نگاه کرد...
جونگکوک : عزیزم میخوای اسم فندقمونو چی بزاری؟؟
لبخند جیمین تبدیل شد ب لبخند دلبرانهای ک دنیا فقط چندسال یکبار از جیمین میدید!
درسته ک کوک رسما ب جیمین گفت 'برا مهم نیست پدر واقعی بچه کیه جیمین... مهم اینه ک اون تو وجود توئه و تو وجود تو داره رشد میکنه... تغذیه میکنه... نفسسس میکشه... از گوشت و خونته!! این برام مهمه عزیزم!'•(*کوکواقناینحرفونزداااا...منظورماینهکباطرزرفتاروحرف زدنشاینوبجیمینفهموند.. یونو؟*)
YOU ARE READING
𝙈𝙮 𝙅𝙠, 𝙈𝙮 𝙈𝙖𝙛𝙞𝙖 𝙈𝙖𝙣
Actionکاپل : kookmin ژانر : مافیایی، خشن، امپرگ، رمانتیک، انگست خلاصهی داستان↓ جیمین؛ پسری ک زندگی سختی داره... سختترین بخش زندگیش... توانایی بارداریشه! بخواطر بدهیاش مداوم بهش تجاوز میشه:))) بعد از یکی از تجاوزها...باردار میشه:)))) اما... میخواد ب زندگ...