مینهو : جدی میگم! جیسونگ نباید باهامون بیاد!سان دستشو گذاشت رو چشماش و عصبی گفت. :
سان : مین داری حساس میشی... داری خیلی حساس میشی!
رومین ب شونهی سان زد و گفت. :
رومین : توهم خیلی داری عصبی میشی... وویونگ نذاشته بوسش کنـــ.... سانا گفته بودم چقد این لباس بهت میاد؟
سان همونطور ک دست رومین و پیچونده بود گفت. :
سان : نه نگفته بودی!
رومین : پس الان میگم. سانا رنگ مشکی خیلی بهت میاد
مینهو عصبی از اینکه کسی جدیش نمیگرفت لیوان ویسکیشو کوبید رو میز و از پیش سان و رومین رفت.
در زد.
صدای یجون و شنید ک میگفت : بیا تورو لبه ی تخت نشست و سرشو با دستاش گرفت. :
مینهو : یجونا... جیسونگ بارداره... شوهرت و سان حرفمو باور نکردن... جیسونگ نباید باهامون بیاد...
یجون : وایسا وایسا ترمز کن ببینممم... جدیییی؟
مینهو متوقف شد. یجون بازوهاشو گرفت. :
یجون : واقنیییییییی؟ وای عمو شدم.
مینهو با عجز گفت. :
مینهو : یجونا بحث الان این نیست جیسونگ نباید باهامون بیاددددد
یجون : گفتی رومین و سان حرفتو باور نمیکنن؟
مینهو سر تکون داد. اما با حرف بعدی یجون احساس کرد یه بشکه اب یخ روش ریختن..
یجون : خب ب جونگ هیونگ بگو............
مینهو : بگم ک چی بشه؟؟
جونگکوک وارد اتاق شد. :
جونگکوک : ک از توله کوچولوت و زنت محافظت کنم عنتر!
مینهو و یجون رسمن 4 متر پریدن بالا.
رومین با شک و تردید گفت. :
رومین : مگه این خونه عایق صدا نبود... هیونگ چجوری شنیدی؟؟
جونگکوک پوزخند زد و گفت. :
جونگکوک : شما هنوز منو نشناختین. جمع شین تو هال.
بعد از 4 دیقه
همه تو حال نشسته بودن. جونگکوک نقشهی بزرگی رو گذاشت روی میز وسط مبلا و ب وسط نقشه اشاره کرد.جونگکوک : این اخرین ماموریتیه ک باهمیم. البته شما میتونین بعد از من بازم یه باند باشین ولی ب خودتون بستگی داره. فکنم بهتره بیخیال بشین و برین سر زندگیاتون! تا کِی میخوای فقط دونفر باشین؟ قطعا دلتون دوتا جوجهکوچولوی دیگه هم میخاد پس... جیسونگ باهامون نمیاد! باهاتون جدیم!! سونگ باهامون نمیاد میره پیش جیمینم و پسرم! کسی اعتراض داره؟
YOU ARE READING
𝙈𝙮 𝙅𝙠, 𝙈𝙮 𝙈𝙖𝙛𝙞𝙖 𝙈𝙖𝙣
Actionکاپل : kookmin ژانر : مافیایی، خشن، امپرگ، رمانتیک، انگست خلاصهی داستان↓ جیمین؛ پسری ک زندگی سختی داره... سختترین بخش زندگیش... توانایی بارداریشه! بخواطر بدهیاش مداوم بهش تجاوز میشه:))) بعد از یکی از تجاوزها...باردار میشه:)))) اما... میخواد ب زندگ...