جیمین میدونست!
میدونست ک جونگکوک مافیاس!! توی این چهارسال جونگکوک همه چیز و بهش گفته بود!!
و جیمین اوکی بود!! چرا؟ چون جونگکوک با تمام وجودش بهش اطمینان داده بود ک قرار نیست اسیبی ب خانوادهی کوچولو و کیوتش برسه!!:).
جیمین لیوان و دست یجونی ک برعکس 1 ساعت پیش ک هیچ ریاکش خاصی نشون نمیداد داشت مثل ابر بهار گریه میکرد داد و کنارش روی مبل یشمی رنگ اتاق نشست.
جیمین : یجون شی فکر نمیکنی خودت مقصری؟؟! رومین شی فقط داشت چیزی ک تو دلش بود و بیان میکرد!!
یجون اب داخل لیوان و خورد و با حسرت ب شکم جیمین نگاه کرد!
با بغض شکم جیمین و از روی هودی بنفشش لمس کرد و نگاهشو ب چشمای دلسوز و مهربون جیمین داد. :یجون : من نمیتونم مثل تو باردار بشم و دوتا فرشتهی زمینی ب همسرم بدم!! جی...جیمین من فقط ترسیدم!! یکلحظه رومینی اومد جلوی چشمم ک داره بخواطر اینکه نمیتونم براش بچهای بیارم ترکم میکنه!!
جیمین لبخند زیبایی زد و دستشو وارد موهای یجون کرد و نوازشش کرد. :
جیمین : اون اینکارو نمیکنه!! درسته ک فقط چندساعته ک دیدمتون!! اما از نگاههای رومین شی بهت...میتونم بگم اون با تک تک سلولهای بدنش عاشقته یجون شی!! اگه میخاست بخواطر اینکه نمیتونی براش بچه بیاری ترکت کنه...الان اینجا...و تو اغوش همدیگه نبودین!!
یجون لبخند زد!! بعد از یک تنش ازاردهنده لبخند زد:)
یجون اعتراف کرد. :
یجون : خب...شاید...یکم زیادِروی کردم!!!
جیمین لبخند زد و دستشو گرفت. :
جیمین : حالا بیا بریم...یجونا...خودت ب رومین شی میگی باشه؟؟
یجون لبشو گاز گرفت و نفس عمیقی کشید و گفت. :
یجون : او...اوکی!!
..
.
باهمدیگه وارد حال شدن و پیش همدیگه نشستن!
جونگکوک تو گوش جیمین گفت. :جونگکوک : عزیزم حل شد؟ این یجون خیلی سرسخته...اعتراف کرد ک عین سگ زیاده روی کرده؟؟
جیمین ریز خندید و اروم جوری ک فقط خودش و جونگکوک بشنون گفت. :
جیمین : اره اعتراف کرد!! باید از راه عشق و عاشقی استفاده میکردی کوکی! با داد زدن هیچی حل نمیشه!!!
جونگکوک : اره عزیزم درسته...اما اینبار واقعا اعصابمو خورد کردننن!!!
جیمین دوباره ریز خندید و اروم زد ب شونهی کوک!
.
اروم با ارنجش ب پهلوی یجون زد و یجون کمی بالا پرید و ب جیمین نگاه کرد!
جیمین با چشماش ب رومین اشاره کرد و یجون اروم سر تکون داد و صحبت و با همسر ناراحتش شروع کرد. :
BINABASA MO ANG
𝙈𝙮 𝙅𝙠, 𝙈𝙮 𝙈𝙖𝙛𝙞𝙖 𝙈𝙖𝙣
Actionکاپل : kookmin ژانر : مافیایی، خشن، امپرگ، رمانتیک، انگست خلاصهی داستان↓ جیمین؛ پسری ک زندگی سختی داره... سختترین بخش زندگیش... توانایی بارداریشه! بخواطر بدهیاش مداوم بهش تجاوز میشه:))) بعد از یکی از تجاوزها...باردار میشه:)))) اما... میخواد ب زندگ...