بلخره پسرا از چانگبین دل کندن و ب زور رفتن سر خونه زندگیشون.
و الان ساعت 11 شب بود ولی جیمین حالش یهجوری بود... حتی خودشم نمیدونست مشکلش چیه!
بیشتر ب جونگکوکی ک داشت با لپتاپش کار میکرد چسبید. -تو اتاق کار جونگکوکن و جیمین نشسته تو بغل جونگکوک-کوک متوجه شد و دست از تایپ کردن برداشت.
رو ب عشق کوچولوش گفت. :جونگکوک : عزیزکم چیزی شده؟ خسته شدی؟
جیمین با کیوتترین حالت ممکن با لبای اویزون سرشو ب نشونهی'نع' تکون داد و باعث شد جونگکوک لپشو گاز بگیره! امااا...
جیغ زد. :
جیمین : چرا گازم گرفتییییییییییییییی؟؟؟
جونگکوک بلند خندید و پیشونیشو ب پیشونی جیمین چسبوند و گفت. :
جونگکوک : چون خیلی کیوتی و منم نمیتونم خودمو کنترل کنم هانی.
جیمین ب شونهی جونگکوک مشت زد و برای بلند شدن اقدام کرد ولی اقدامش شکست خورد چون جونگکوک محکم گرفتش.. ولی حواسش بود ک ب شکم جیمینش فشار نیاد.
جیمین با لحن کیوت گفت. :
جیمین : ولم کن خرگوش گندهههه
جونگکوک گردنش و بوسید و سرشو ب چپ و راست تکون داد. :
جونگکوک : اصلن راه نداره موچیم
جیمین : خرگوش گنده ی بددددددددد
جونگکوک بلند خندید و جیمینو چرخوند سمت خودش و دستاشو زد زیر رون های توپرش و بلندش کرد.
جیمین برای اینکه نیوفته دستاشو محکم دور گردن کوک حلقه کرد.
جونگکوک بوسهای ب لبهای همسرش زد و از اتاق کارش خارج شد.
درست روبه روی در اتاق مشترکشون چانگبین همراه عروسک گنده ی جوجهاش از اتاقش خارج شد و روبه روی اپا و اوماش ایستاد.اون عروسک درست هم اندازهی خودش بود ولی نتونسته بود از چانگبین در برابر رعد و برقای وحشتناکی ک بیرون خونه زده میشد محافظت کنه!.
چانگبین با دستای کوشولوش شلوار ورزشی طوسی رنگ اپای قهرمانشو گرفت و کشید.
جیمین ب جونگکوک نگاه کرد و جونگکوک از نگاهش خوند ک جیمین میخاد بره پیش پسرشون.. پس اروم و با احتیاط جیمینو گذاشت رو زمین و پسرشونو بغل کرد.
جیمین لبخندی زد. موهای چانگبین و نوازش کرد و پرسید. :جیمین : پسر قهرمان من از رعد و برق ترسیده؟؟ درسته؟؟
چانگبین همونطور ک سرشو ب سر اپاش تکیه داده بود 'اوهوم'ـی گفت.
جونگکوک ب جیمین نگاه کرد.
جونگکوک خوب میدونست جیمین هم از رعد و برق متنفره.. پس این بهترین فرصت بود برای اینکه هم پسرِ کیوتشو و هم همسر زیباشو برای هزارمین بار در اغوش بکشه!.
YOU ARE READING
𝙈𝙮 𝙅𝙠, 𝙈𝙮 𝙈𝙖𝙛𝙞𝙖 𝙈𝙖𝙣
Actionکاپل : kookmin ژانر : مافیایی، خشن، امپرگ، رمانتیک، انگست خلاصهی داستان↓ جیمین؛ پسری ک زندگی سختی داره... سختترین بخش زندگیش... توانایی بارداریشه! بخواطر بدهیاش مداوم بهش تجاوز میشه:))) بعد از یکی از تجاوزها...باردار میشه:)))) اما... میخواد ب زندگ...