تمام مسیری که یونگجه رانندگی میکرد، سرشو توی گوشیش فرو کرده بود و فن پیج های خودشو بالا پایین میکرد...
اونایی که متعلق به فن بوی ها بودن! با اینکه تعداد فن بوی هاش به پای فن گرل ها نمیرسید، کم هم نبودن...
با این حال تهیونگ همیشه 99درصد توجه خودشو معطوف به دخترا میکرد، با اونا گرم میگرفت و بغلشون میکرد و بهشون فن سرویس میداد، چون
اینجوری نرمال تر به نظر میرسید و هیچکس شک نمیکرد که اون همجنسگراست...!!(به قول سوگنگ چی شدددد😂)
این حقیقت رو خیلی موفقیت آمیز از یازده سال پیش، وقتی تو هجده سالگی کارشو شروع کرد، از تمام رسانه ها و دوربین های آشکار و مخفی و چشم هایی که حتی توی توالت و حمام هم دنبالش بودند مخفی کرده بود...
یه سلبریتی هیچوقت نمیتونه بفهمه کی واقعا دوستشه و کی دشمن... کی راز داره و کی میره همه رو از کوچکترین کارهایی که کردی خبردار میکنه...
برای همین نه تنها چند سالی بود که هیچ دوست پسری نداشت، بلکه حتی نمیتونست تو جایی که هیچ دوربینی نیست، به کسی برای پارتنرش شدن اعتماد کنه...
_از مربیت راضی هستی؟؟
_هوممم؟؟
تهیونگ با گیجی گفت و سرشو بالا آورد...
_مربیت... آقای مین... من یه کم تحقیق کردم راجع بهش... آخه یه حسی میگفت اون رئیس باشگاهه زیادی غُلُو میکنه و احتمال داشت الکی وقتت رو تو باشگاهش تلف کنی و آخرشم زمانو از دست بدی و...
بوممم... بدبخت بشیم...
تهیونگ که کنجکاو شده بود، کمی به طرفش چرخید و گفت:
_ چه تحقیقی؟؟!!
_ دانشجوی تربیت بدنیه، ترم آخر...
_ خب؟
_ یه سری جایزه هم داشت برای مسابقات آمادگی جسمانی...
_ خب؟؟؟؟؟
_ خودش حرفه ای بدنسازی کار نمیکنه اما بلده چجوری مربیگری کنه... قابله اعتماده...
_خب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
_خب و مررررگ
_همین؟؟!!!
_ مگه اطلاعات دیگه ای هم لازم بود؟؟
_ معلومه که بود...
_ مثالا اینکه چند سالشه؟ خونهش کجاست؟ چندتا خواهر برادر داره؟ اسم حیوون خونگیش چیه؟ اومورایسش رو با کچاپ میخوره یا بدون کچاپ؟!
یونگجه با لحن تمسخرآمیز و حرص دراری گفت و ماشینو مقابل برج مسکونی نگه داشت...
_ برو خونه و سعی کن خوب بخوابی... فردا ساعت سه جلسه فیلم نامه خوانی داری...
اون شب وقتی تهیونگ به آپارتمانش برگشت، یه ایده ی جدید داشت!
جمع کردن اطلاعات از مربیش به سبک خودش!
اولین مرحله هم این بود که بفهمه آیا علت این کارای ضد و نقیضش، همون چیزیه که حدس میزنه یا نه...!!
~~~~~~~
دیدین چی شد😂🦦اینم گی از آب دراومد
خیلی هم عاااالییییی
ووت بدهید تا رستگار شوید و رستگار بمانید🧘🏻♀️✨️
ČTEŠ
🤍Coach's pleasant mission🤍
Romance🚫پایان یافته🚫 یونگی مربی باشگاهه که بخاطر شک کردن صاحب باشگاه و انکار کردن گرایشش باید ی ماموریت سختو انجام بده ولی ایا میتونه از پس این ماموریت بر بیاد؟😈 ژانر: رمنس، فلاف، اسمات کاپل: تهگی نویسنده: NiRa_G7 امیدوارم لذت ببرین:")🫂💕
