بعد از اتمام کار یکی یکی به هم خسته نباشید میگفتن و کیونگسو انتقال سهون رو به جونگین سپرد و از اتاق عمل خارج شد.. و این چانیول بود که تو اون لحظه داشت تمام خاطرات امروز رو توی ذهنش مرور میکرد و با خودش فکر کرد جراحی که براش دو سالِ تمام جذاب و دست نیافتنی میومد، الان چقدر سوییت و مهربونه و با تمام این فکرایی که داشت توی ذهنش می گذشت به این نتیجه می رسید که کم کم داره حتی بیشتر از قبل عاشق کیونگسو میشه..
امروز روی صورت همه ی افراد حاضر در اتاق عمل لبخند بود و چانیول با همون حس عالی ای که تو وجودش در دوران بود اتاق عمل رو جمع و جور میکردبعد از اتمام کارش بالاخره از اتاق عمل خارج شد و روپوشش رو توی سطل انداخت
با همون لبخند عمیق چند دقیقه ی پیشش بیرون میرفت که یقه اش از پشت به شدت کشیده شد و ناخوداگاه به عقب تلو تلو خورد اما در نهایت تونست تعادلش رو حفظ کنه و به کیونگسویی خیره بشه که هنوز یقه اش تو دستش داشت مچاله میشد
+ فراموش نکردم امروز چه خطایی انجام دادی پارک چانیول.. چرا قبل از اینکه من تاییدیه رو بفرستم به مسئول بهزیستی زنگ زدی؟
اخمای کیونگسو مثل همیشه نشونه ی جدیتش بود
چانیول سعی کرد چهره ی گربه وارانه و مظلومی به خودش بگیره، کاری که همیشه توش موفق بود
- متاسفم پروفسور من خیلی هیجان زده شدم وقتی شنیدم یه مورد مناسب پیدا شده و میخواستم این خبر خوش رو خودم زودتر بهشون برسونم و خب بعدش به دکتر بیون گفتم بیاد به شما خبر بده اما از بهزیستی دوباره زنگ زدن و گفتن نمیخوان قبولش کنن و...
+ و تو سعی کردی خودت سرخود راضیشون کنی؟
کیونگسو داشت به طور مستقیم به وقتی اشاره میکرد که چانیول با کلافگی سعی کرده بود مسئول بهزیستی رو راضی کنه اما هیچ راه حل ایده آلی توی دست و بالش نداشت که برای مشکل هزینه ی عمل سهون ارائه بده
چان سرشو پایین انداخت
- متاسفم پروفسور دیگه تکرار نمیشه
کیونگسو نفس عمیقی کشید
+ آقای پارک شما چندین ساله که پرستارید اینکه من بخوام بیام اینجوری بخاطر یه همچین چیزی به شما تذکر بدم واقعا دور از انتظاره.. نباید هم دیگه تکرار بشه چون این امر، یه امر طبیعیه.. همه ی پرسنل بیمارستان هم ازش مطلعن آقای پارک
چانیول در تایید حرفای کیونگسو سر تکون داد و با مکث کوتاهی سعی کرد موضوع رو عوض کنه
- ولی شما چرا هنوز اینجایید پروفسور؟ فکر کردم میرید به اتاقتون تا استراحت کنید؟
کیونگسو سر تکون داد و کمی عقب تر رفت
+ نمیتونستم جلوی بقیه بهتون تذکر بدم.. باید اینجا منتظر میموندم تا کارتون تموم بشه
چانیول لبشو به دندون گرفت.. دوباره برگشته بودن سر همون موضوع و عوض کردن بحثش بی فایده بود..
+ به هر حال.. الان دارم میرم یکم استراحت کنم.. لطفا تا وقتی بیدار بشم مراقب سهون باشید..
چانیول سر تکون داد و رفتن کیونگسو به سمت آسانسور رو تا وقتی که درب بسته بشه تماشا کرد
لباشو آویزون کرد و مشتشو به سرش کوبید
- احمق.. ببین چجوری همش سوتی میدی.. دفعه های قبلی متوجهشون نشده بود که تونستی جمعشون کنی اما این بار دیگه کاملا افتضاح شد.. آیش..
با غر غر به سمت به پله های اضطراری رفت تا بتونه زودتر خودشو به آی سی یوی کودکان برسونه
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝗚𝗹𝗮𝗻𝗰𝗲
Fanfic𝗘𝗽𝗶𝘁𝗼𝗺𝗲; کیونگسو یه جراح حرفه ای و جدیه که کارش رو دست نداره.. چانیول که خیلی وقته پرستار بخششه تا به حال توی اتاق عمل برای عملای زیادی همراهش بوده و پیوندای متعددی رو انجام داده.. اما چی میشه اگه یه روز یه بیمار کوچولوی استثنایی پیدا بشه و ر...