𝐞

117 28 0
                                    

‌جیمینی.....
تصمیم گرفتم یه دفترچه بگیرم و هرچی می‌خوام بهت بگم رو توش بنویسم
حالا که تو نیستی
این دفترچه که می‌تونه حرفامو بشنوه
اینجور فک نمیکنی؟
هوسوک دوست بچگیامه که تا الان که 28 سالمه باهامه
میشناسیش که
اوه....... فراموش کردم تو هیچکدوممونو یادت نیس
به هرحال
اون میگه باید برای دراومدن از این وضعیت و شرایطم با یکی قرار بزارم
احمقانه نیست؟
مگه اون نمی‌دید که چجوری عاشقتم؟
چجوری این حرفو میزنه؟
نمیدونم چرا
ولی......
جیمینی؟میدونی قلبم دیگه نمیتونه کسیو تو خودش جا بده و برا کس دیگه ای جز تو بتپه؟

کاش میتونستم بازم داشته باشمت
ولی حیف که این فقط یه خواسته محاله
چون مطمئنم تهدید پدرت فقط یه حرف تو خالی نبوده و مطمئنم هرکاری می‌تونه بکنه
و من.....
درسته من یه آدم ترسوام که بخاطر عشقش نمیتونه حتی جلوی ترساش وابسته
من متاسفم جیمینیِ من........

میدونین که ووتاتون بهم انگیزه میده نه؟
🍓✨

UnknownOù les histoires vivent. Découvrez maintenant