At The ex_wife's Wedding

207 76 6
                                    

_ تا قبل از اینکه برای مراسم ازدواجش دعوتم کنه فکر میکردم مگه چی میتونه بدتر از لزبین بودن همسر سابقت باشه .

با حرص گفت و کارت سفید رنگ رو محکم روی میز کوبید.

سهون در حالی که توی بغل دوست پسرش لم داده بود و با انگشت های دستی که دورش حلقه شده بود بازی می‌کرد نیم نگاهی به کارت سفید روی میز و سپس چهره سرخ شده مرد رو به روش انداخت و با بی خیالی گفت:

_داری زیادی شلوغش میکنی مرد، شما که توافقی از هم جدا...

جونگین به سرعت دستش رو روی دهن سهون گذاشت. تنها چیزی که الان چانیول بهش نیازی نداشت کلمات منطقی  بود. اما انگار دیر جنبیده بود چون چانیول بلافاصله منفجر شد و فریاد زد:

_ببینم مگه چاره ی دیگه ای هم داشتم؟ بعضی وقتا با خودم میگم کاش حداقل یه مرد رو دوست داشت اون وقت میتونستم بگم مگه من چی برات کم گذاشتم. اما حالا چی؟ باید بهش میگفتم ببخشید عزیزم که یه مصنوعیش رو به مال من ترجیح میدی؟

کف دست هاش روبا عصبانیت محکم روی سینه هاش کوبید .

_یا اینکه ببخشید رزعزیزم که به اندازه ای که تو دوس داری بزرگ نیستن؟

جونگین لب پایینش رو بشدت زیر دندون گرفت و  دستش رو محکم تر روی دهن سهون فشار داد تا مانع خندیدنش بشه. کافی بود یکیشون حتی یه لبخند کوچیک می زد تا چانیول از دندون های سفیدشون گردنبند بسازه و به عنوان کادوی تبریک عروسی برای رز و جولی بفرسته .

بکهیون در حالی که قوطی های سرد آبجو تقریبا رو بغل کرده بود تا بخاطر تعداد زیادشون از دست هاش رها نشن وارد نشیمن شد. با تعجب نگاهی به سه پسر انداخت صورت سه نفرشون سرخ شده بود البته که یکی بخاطر عصبانیت، یکی بخاطر خنده و یکی بخاطر نبود اکسیژن.

قوطی ها رو روی میز وسطشون ولو کرد و کاملا چسبیده به چانیول کنارش نشست. چانیول کمی کنار کشید تا جای بیشتری برای پسر کوچکتر باز بشه اما بکهیون دوباره بهش نزدیک شد و فاصله بینشون رو به صفر رسوند. کف دستش رو روی ران پای عضله ای پسرگذاشت و اون رو چند بار به بالا و پایین کشید و با ناراحتی گفت:

_حالا میخوای چیکار کنی؟

چان سرش رو به پشتی کاناپه تکیه داد و خیره به سقف غرق در افکارش لب زد:

_معلومه که نمیرم

بلافاصله با تموم شدن حرفش ناگهان سیلی محکمی به ران پاش خورد .با تعجب به سمت بکهیون برگشت تا دلیل کارش بفهمه . اما سر بکهیون که توی صورتش اومد باعث گشاد شدن چشم هاش و عقب بردن ناخواسته سرش شد .
بکهیون درحالی که سعی میکرد نیشخندش رو که ناشی از لمس سفتی لذت بخش عضله های جذاب چانیول بود رو پشت اخم به ظاهر جدیش پنهان کنه ،با یک دستش فشاری به پای پسر بزرگتر اورد و انگشت اشاره دست دیگه اش رو تهدید وار روبه روی چشم های متعجب چان تکون داد .

Je hebt het einde van de gepubliceerde delen bereikt.

⏰ Laatst bijgewerkt: Aug 22, 2022 ⏰

Voeg dit verhaal toe aan je bibliotheek om op de hoogte gebracht te worden van nieuwe delen!

at the ex_wife's wedding [oneshot] Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu