Part¹🎄

163 16 4
                                    

لنز دوربین رو تنظیم کرد

+یکی امتحانی میگیرم
-چطوره؟
خوب میوفتم؟
+خب مثل همیشه ای
-پس همون جذاب میفتم
+الان میگیرم

هی،تو جدی میخوای همینطور برات عکس سه پرسنلی بگیرم؟
اینجا آتلیه عکاسی نیستا
-از آتلیه بهترم هست
رفیق خودم از عکاسی خرجشو در میاره
چرا برم جای دیگه پول بدم برای عکاسی؟
(جیمین بلالحن کیوت جلوی دوربین تهیونگ باهاش حرف میزنه)
+به منم ک پول نمیدی
-عوضش باهات وقت میگذرونم
+تو رو خدا بذار تنهایی بگذرونم.15 ساله دارم التماست میکنم

جیمین همینطور ک به موهاش ور میرفت و درستشون میکرد ی لحظه مکث کرد
دقیق تر،14 ساله،چون از دوازده سالگیمون رفیق بودیم
تهیونگ آهی کشید و دوربینو تنظیم کرد
+حاضر بااش
جیمین دوباره موهاشو به سمت بالا برد و لبخند کیوتی زد:بله آماده ام

جیمین همینطور ک به موهاش ور میرفت و درستشون میکرد ی لحظه مکث کرددقیق تر،14 ساله،چون از دوازده سالگیمون رفیق بودیمتهیونگ آهی کشید و دوربینو تنظیم کرد+حاضر بااشجیمین دوباره موهاشو به سمت بالا برد و لبخند کیوتی زد:بله آماده ام

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

شووووت

بعد از عکاسی جیمین طبق عادتش عکسای جدیدی ک تهیونگ توی استدیو نصب کرده بود رو نگاه میکرد
-ولی...به طرز عجیبی همه عکسات غم داره

تهیونگ مشغول ادیت عکس جیمین بود ولی حواسش با حرفای اون پسر شیطون پرت میشد
+چرا؟
-نمیدونم
این فقط عکس یه توله سگه،ولی غمناکه..
این یکی فقط عکس یه درخته...ولی نمیدونم چرا غم انگیزه
+خبب نشونه پیر شدنه
تهیونگ صندلیشو چرخوند ب سمت جیمین:اونقدر بزرگ شدی که با احساس یا لحظه ای که تو عکس ثبت شده،ارتباط بگیری
-هووم
چندتا عکس رو برداشت،اینارو هم همرو با دوربین فیلم خور گرفتی؟
+آره همه اونایی که اونجاست
-وااااووو این همه دوربین دیجیتال فوق العاده ست چرا اینقدر روی دوربین مونولوگ اصرار داری؟
+عکسای دوربین دیجیتالو میشه صدهابار دوباره نگاه کرد،ولی با دوربین مونولوگ فقط یه لحظه فرصت عکس گرفتن داری
از این اهمیت منحصر به فردش خیلی خوشم میاد
-اوووو هووو چه باحال و عمیق فکر میکنی جیمیناااا
نزدیک تهیونگ شد و دستشو روی شونش گذاشت:
فکر کنم بلیطای این یکی نمایشگاهت هم کامل به فروش بره
+خب دیگه حاضررر شددد
تهیونگ عکسای تنظیم شده جیمین،روی صفحه نمایشش اورد
-واای،اینو ببین
+چیه؟
جیمین دستشو جلوی دهنش گرفت رو ب تهیونگ لب زد:خیلی جذابم من
تهیونگ هووفی کشید
-بخاطر همینه همش میام پیش تو،بهترین زاویه های چهرمو پیدا میکنی
محشررره
چشمش به عروسک روی میز تهیونگ افتاد
این چیه؟تدی بر کوچولو،ماله خودته؟
تدی بر رو نزدیک صورتش برد و با کیوت ترین حالت ممکن گفت:با 26 سال سن،واقعا سلیقه ت..
+هه میشه بی اجازه وسایل ملتو دست نزنی؟
-آهاا راستیی.هنوز عکسایی که تو سفر پارسالمون گرفتیم رو داری؟
+چطور؟
-آخه مامانم دستش خورده عکساشو پاک کرده
ولی منم ندارمشون با لبای افتاده گفت :(
اون عکسا رو هم با این جدیدای امروز بفرست
+ندارمشون،عکسارو فورا پاک میکنم
-تهیووونگااا حداقل یه بار بگرد
+ای بابا،میگم ندارم بخاطر حجم کم سیستمم ناچار همه رو پاک میکنم
جیمین صندلی تهیونگ رو هل داد و خودش دست ب کار شد
حتما تو یه پوشه ای ریختیشون حالا یادت رفته
+مگه نگفتی با یه آهنگساز جلسه داری؟
دیرت نشده؟
جیمین همینطور ک توی سیستم تهیونگ سرک میکشید سری تکون داد یهو ب خودش اومد
تهیونگااا ساعت چنده؟
ای واای!دیرم شددد
رفت پالتوشو برداشت و دوباره دستی به لباسش و موهاش کشید
هی تهیونگاا
+ها؟چیه؟
چطوره قیافم؟(پشت تهیونگ بود)
تهیونگ مشغول کار با سیستمش بود و بدون نگاه کردن بهش گفت:خیلی عالی ایی
-ایییش
جیمین نزدیکش شد و با دوتا دست کوچولو کیوتش صورت تهیونگو گرفت:قشنگ نگاه کن بعد بگو
+آخی چی کیوته
جیمین لبخندی به نشانه رضایت زد
-من رفتم،دنبال عکسا بگردیااا!
#هی جیمیناا
-اوو سلام اون وو منم خوشحال شدم دیدمت
با عجله گفت و رفت
#آره واقعا خوشحال شدم از دیدنت!
تهیونگ از حرف هیونگش خنده ای به لبش اومد.

CHRISTMAS TREE // VMINWhere stories live. Discover now