12:)

1.4K 66 10
                                    

مدت طولانیه آپ نشده یه سر به پارت های قبل بزنید .
_______●

خیلی دلهره دارم.
امیدوارم امروز روز خوبی باشه، که البته با‌جونگکوک حتما روز خوبی میشه.
مهم نیست چیکار کنیم ،فقط به کنارش بودن نیازدارم
_خب قراره چیکار کنی؟
روی صندلی نشست
ساعت ۱۰ صبح بود.دور میز تو آشپزخونه نشسته بودیم
+میخوام دنیا تو ببینم متعجب نگاش کردم
_دنیامو ببینی؟
+آره..وقتی دیدمت فقط یه دید کلی ازش داشتم..میخوام حضوری ببینمش صداش یکنواخت بود..
چرا اینجوری حرف میزنه؟ ناشناخته اس...
_ب..باشه..
یکی از کلوچه هایی که دیروز درست کرده بودمو برداشت
امیدوارم خوشش بیاد..
+این...همون چیزیه دیروز درست میکردی؟..بهش میگن ..کلوچه؟
با ذوق سرمو بالا و پایین کردم
+میتونی بازم درست کنی؟
چشاش برق میزد.
خوشش اومد!!!
_البته...با هر طعمی تو بخوای
+هرطعمی من بخوام؟؟
دوباره چهرش گیج شد کیوت
_آره..مثلا اینا با چاکلت چیپس درست شدن..میشه فندوق، بادام ،شکالت
سفید و وانیل هم اضافه کرد...آپشنای زیادی هس
ریز خندیدم کلوچه دیگه ای برداشت

+نمیدونم منظورت ازینا که گفتی چیه..ولی جالب بنظر میاد
لبخندی زد و بلند شد
+بریم؟
_هوم..
از خونه رفتیم بیرون
مردم بهمون خیره شده بودن...خودمو چسبوندم به جونگکوک
زل زدناشونو دوست ندارم ولی سعی کردم نادیدشون بگیرم
جونگکوک ولی اصلا اهمیتی بهشون نمیداد
انگار متولد شده که توی دنیای منم پادشاه باشه..
ولی کره نظام سلطنتی نداره..
+به لمس شدن نیاز داری؟
با شنیدن حرفش سرخ شدم
_ل..لمس؟..چ..چرا؟
به من من افتادمو با انگشتام بازی میکردم
خب بغلاش حس امنیت میدن بهم..
+نه منظورم اون لمس نبود..
بازوشو دورم حلقه کرد : گاهی یادم میره چقدر ضعیف و شکننده ای
زیرلب زمزمه کرد
این چیزیه که منم.. ضعیف..
سرمو انداختم پایین
_ببخشید ..

لپمو گاز گرفتم

+نیازی به ببخشید نیس..نگفتم سربارمی..من هرطوری که هستی رو دوس دارم...اینکه ضعیف باشی چیز بدی نیس..این بخشی از شخصیتته که من دوسش دارم و بهش اهمیت میدم.

سرمو دادم بالا
جدی بنظر میرسید و رد هیچ دروغی تو صداش نبود
لبخند گشادی روی لبم نشست
لبخندی بهم زد
+این همون چیزیه که دوست دارم ببینم! تو یه انسان عالی هستی!
ولی من عالی نیستم...
_م..من عالی نیستم..

+بیبی!...چرا عالی نباشی؟!!!

_چیزای زیادی هس که توش عالی نیستم..
ِ+مثلا؟
_مثل پول!..اگه عالی میبودم پول داشتم، اونوقت مامان مجبور نبود تا حد مرگ کار کنه..خ..خونمون بزرگتر و بهتر میبود..

چشمام پر شده بود ولی اجازه ای به جاری شدن اشکام ندادم.

+تو از نظر من تو هر زمینه ای عالی و کاملی..همین الانشم سخت کار میکنی تا به مادرت کمک کنی.. بهت قول میدم همه چیز برای تو و مادرت بهتر میشه!..

🔞*𝙈𝙔 𝘿𝙀𝙈𝙊𝙉*🔞Where stories live. Discover now