بعضی وقتا سرنوشت بازیش میگیره
دونفری که نمیتونن بهم برسن رو دلبسته میکنه!
-چا اون وو
~~~~~
Eun wooشروع کردم به بررسی بخیه های امگای که به تازگی بخاطر سهل انگاری اصتلاحا همسرش مجبور به خارج کردن رحمش شده بودیم .
با ندیدن عفونتی لبخندی به بیمار زدم و پیراهنش رو پایین کشیدم ، این دختر قرار بود از این به بعد بیشتر از بدنیا اوردن بچه مونث که احتمال ۸۰٪ امگا بود اذیت بشه .
با شنیدن صدای قدمهای دویده یک نفر نگاهمو به در دادم .
باز شدن در باعث نمایان شدن صورت خسته سرپرستار کانگ بود ، که دست هاش رو روی زانوهاش گذاشته بود تا نفسش تنظیم بشه .
+اتفاقی افتاده سرپرستار کانگ ؟
گذاشتم نفس های تندش تنظيم بشه ولی سوال رو پرسیدم چون شدیدا بهم ریخته بود .
: هان... هاناهاکی .
این حرفش باعث شد شوکه به سمت اورژانس بدوم ، فاک این ماه بیشتر از ۵ نفر شده بودن .
با دیدن مردی که روی تخت خوابیده بود تقریبا توی جام خشکم زد.
+ این یوپ ؟
In-yeop
با دیدن پسری که توی روپوش پزشکی میدرخشید لبخندی زدم .
البته سرفه های خونیم باعث قطع اون لبخند کمرنگ شد .
عطر غمش رو احساس میکردم اوه خدایا من باعث نشستن غم روی صورتش بودم .
بعد از قطع شدن سرفه هام با چونه خونی نگاهش کردم ، داشت پشت سر هم به پرستارها چیزی میگفت .
مارکی که داشت به محو شدن میرفت داشت میسوخت ، همسرم حتما جایی داشت برای خودش خوش میگذروند .
دست بیجونمو بلند کرده گوشه روپوشش رو گرفتم .
+دلم برات تنگ شده بود .
چرخید منو نگاه کرد این نگاه رو نمیخواستم من این ترحم رو نمیخواستم .
چندتا دستمال کاغذی برادشت چونه ام رو تمیز کرد ، صدای غمگینش رو حس میکردم .
: عزیزم،منم دلم برات تنگ شده بود هیونگ .
میدونم نمیتونه باور کنه من ! هوانگ این یوپ کسی که همسرش رو عاشقانه میپرسته الان به این روز افتاده .
: هنوزم جذابی پیرمرد .
نگاهشو کل صورتم چرخوند پوزخندی زدم قفسه سینه ام تیر میکشید ، میخواست حواس منو پرت کنه .
KAMU SEDANG MEMBACA
𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂 𝑹𝒐𝒚𝒂𝒍
Manusia Serigalaجونگکوک یک امگاس البته نه هر امگای ! امگای با شش جفت آلفا ، فرزند الهه ماه وجانشین قلمرو ماه !! ولی چی میشه اگه امگای قدرتمندمون توسط هر شش جفتش رد بشه ؟!! ولیعهد امگامون باور خاصی به کارما داره و خب درجریانید :) کارما یه حرومزاده به تمام معناست...