Part 1 "anniversary"

650 84 9
                                    


با حس انگشت پسر بزرگتر که به صورت دورانی دور ورودیش کشیده میشد، چشم هاش رو روی هم فشار داد، نفس عمیقی گرفت و قوس کمی به کمرش داد تا بتونه انگشت پسر رو توی خودش داشته باشه.

+سان..

نگاهش رو به صورت زیبای دوست پسرش داد، خم شد و خال زیر چشم پسرک رو بوسید.
بی معطلی یک انگشتش رو وارد وویونگ کرد و بدون اینکه به پسر کوچیکتر فرصت بده انگشت اول رو هضم کنه انگشت فاکش رو هم اضافه کرد.
انگشت هاش رو قیچی وار درون پسر کوچیکتر تکون داد و ثانیه ای نگاه از صورت پسر نگرفت.

-چیشده وو؟

با وارد شدن انگشت دوم درونش، ناخواسته ورودیش رو منقبض کرد، پلکهاش رو از هم فاصله داد تا نگاه دوست پسرش رو برای خودش شکار کنه.
با ضربه هایی که پی در پی به پروستاتش برخورد میکردن، از روی لذت اشک چشمهاش رو پر کرد و بدنش زیر بدن ورزیده دوست پسرش به لرز افتاد.
حس میکرد اگه کمی دیگه این روند ادامه پیدا کنه، نمیتونه خودش رو کنترل کنه و برخلاف میلش ارضا میشه.

+م..میخوا..مت ... خو..دتو ... اهه.. ..میخوام

با شنیدن صدای ملتمس پسرکش نیشخندی روی لب هاش نشست.
زبونش رو روی نیپل برجسته وویونگ کشید و مک محکمی به نیپلش زد.
نیپل دیگه پسرک رو بین انگشت هاش گرفت و به ارومی فشاری بهش وارد کرد، حس کردن اون برامدگیِ کوچیکِ صورتی رنگ بین انگشت هاش، مثل بهشت بود. 
وویونگ با وجود دو انگشت سان داخلش و مکیده شدن و به بازی گرفتن سینه هاش همین حالا میتونست کام بشه اما نمیخواست... اینطور ارضا شدن زیر دوست پسرش رو نمیخواست.
دست های لرزونش رو توی موهای سان فرو برد و نوازش وار حرکتشون داد، تا موهای نرم و خوش حالت دوست پسرش رو بیشتر حس کنه.

+لطفا ... میخوامت...

پسر بزرگتر با شنیدن خواهش های دوست پسرش، همراه حس انگشت هایی که توی موهاش حرکت میکردن، بالاخره کوتاه اومد و انگشتهاش رو از پسر کوچیکتر بیرون کشید.
دستش رو بین رونهای تپل وویونگ جا داد و با ملایمت پاهاش رو از هم فاصله داد، تا کامل بین پاهاش جا بگیره.
عضوش رو روی ورودی پسرک تنظیم کرد و توی یک حرکت نیمی از خودش رو درون پسرک جا داد.
اشکهای وویونگ ناخواسته با ورود عضو دوست پسرش از گوشه چشمهاش روون شدن.
سعی کرد با فشردن گوشه های بالشت توی مشت هاش، دردی که بیشتر از حد تحملش بود رو تاب بیاره.

+چرا... ه..هربار انقدر درد... میگیره...

با دیدن اشکهای وویونگ که راهشون رو از گوشه چشم های پسرک باز کرده بودن، لبهاش رو روی لبهای وویونگ کوبید و نصف دیگه عضوش رو داخل پسر کوچیکتر جا داد.
کمی صبر کرد تا پسر کوچیک تر به وجود عضوش، عادت کنه.
بوسه های ریزی روی لبهای پسرک کاشت و فرصت ثانیه ای نفس کشیدن رو به پسرک نداد.
جفت دستهای پسرک رو با یک دست بالای سرش پین کرد و اجازه هر نوع حرکتی رو از پسرک گرفت.
نگاه طوسی رنگش رو به مرد سلطه گر بالای سرش داد.
سلطه ای که سان روش داشت باعث میشد حتی با نگاه کردن به مرد روی خودش هم، لذت تک تک سلول های بدنش رو پر کنه.
دستهاش بالای سرش، اسیر دست مرد بود اما درد انچنانی حس نمیکرد و این رو مدیون مرد بود، چون در همه حال حواسش بود بهش فشاری وارد نکنه.
زمانی که حس کرد به اندازه کافی لبهای صورتی رنگ پسرک رو بوسیده، لبهاش رو از  لب های وویونگ فاصله داد.
زبونش رو چندبار روی خال خواستنی لب پایین پسرک کشید و شروع کرد به کوبیدن عضوش داخل پسر کوچیکتر، تا هرچه زودتر بتونه لذت متقابلی رو به پارتنرش انتقال بده.
سرش رو توی گردن وویونگ فرو کرد و بوسه های خیسی روی گردن پسرک کاشت.
با حس بوسه های خیس روی گردنش تقریبا دردش فراموشش شد و سعی کرد روی لذتی که ازش دریافت میکرد، تمرکز کنه.
با برخورد عضو پسر بزرگتر به پروستاتش، گذاشت ناله بلندش به گوش سان برسه:

Myn siel "Woosan" ver.Where stories live. Discover now