الان میتونی انجامش بدی!! ورژن کوکمین
___________________________________________جونگ کوک کنار جیمین نشسته بود و با لبخند به دوربین رو به روش نگاه میکرد؛
اما این جیمین بود که با دستای جونگ کوک که لای پاهاش قرار داشت نمیتونست تمرکز کنه و راحت به دوربین نگاه کنه."اوه شنیدم شما واقعا دوستای خوبی هستین و جالبش اینجاست که هردوتون مدلین!"
مجری با لبخند مضحکی بهشون نگاه میکرد و حرف میزد؛ کوکی لبخند دندون نمایی زد و چهره خندونشو به نمایش گذاشت
"معلومه... همین شغلمون باعث شد باهم آشنا بشیم""جالبه... تو حرفی نداری جیمین شی؟"
جیمین که تا اون لحظه سرش پایین بود با شنیدن صدای مجری، سرشو بالا آورد و همراه با لبخند ملیح جواب مجری رو داد: "درسته ولی جداً ما دوست نیستیم"
مجری با چشمای گرد شده به هردوشون خیره شده بود.
این چی بود که گفت؟!
چی با خودش فکرکرده بود؟!
چرا کوکی اونقدر ریلکسه؟!نفس حبس شدش رو بیرون داد و شروع کرد به خندیدن: "چرا قیافت اینجوری شده؟ وای خیلی بامزه شدی... معلومه که نیستیم ما فرا تر از دوستیم... ما مثل برادریم!"
مجری خواست قیافه چند دقیقه پیشش رو با شنیدن حرف جیمین تغییر بده؛ تک خنده ای کرد:
"وای جیمین تو خیلی بامزه ای! خب ما یه استراحت کوتاهی میکنیم و برمیگردیم"مصاحبه اول تموم شده بود؛ جیمین دست کوکی رو کنار زد
"الان سر ضبطیم معلوم هست داری چه غلطی میکنی؟ نزدیک بود لو بدم!""بیبی بلاخره که معلوم میشه"
کوکی رو به جیمین گفت ولی جیمین عصبی بود؛ اون پسر چطور میتونه اونقدر ریلکس باشه؟!
"باشه باشه دیگه تکرار نمیکنم خوبه؟"
"خوبه"
جیمین صحبت رو تموم کرد و برای مصاحبه بعدی آماده شدند...***
مصاحبه خیلی وقت بود تموم شده بود و اونا به هتل برگشته بودن.
هردوشون روی تخت نشسته بودن و کوکی مشغول چک کردن چیزهای مختلف توی گوشیش بود؛ دست شخصی رو روی سینش حس کرد که داره دوتا دکمه بالایی پیرهنش رو باز میکنه...
به اون شخص خیره شد؛ بیبیش شیطونیش گل کرده بود.
با چهره بهت زده بهش خیره شد و منتظر حرکت بعدی جیمین شد.جیمین لبشو گزید:
"دیگه سر ضبط نیستیم... حالا میتونی انجامش بدی!"
YOU ARE READING
Scenarios Pt.2 Bts
Short Storyسناریو های کاپلی از بی تی اس🌼📜 کوتاه اما جالب و زیبا✨🔥 *سناریو ها کوتاه هستند و تموم میشن پس خوشحال میشم بهشون عشق بدید😍🍓