part 7

109 14 2
                                    

سویون

به محض اینکه روشو برگردوند با نیمکت خالی مواجه شد
چند دقیقه مات و مبهوت به جای خالی خیره شد و بعد ناامیدانه دوروبرشو نگاه کرد
با مشت به سری صندلی کوبید و نشست سرجای امیدش
و سرشو توی دستاش گرفت

سه‌جین

وقتی به اندازه کافی دور شد ، برگشت ببینه چه اتفاقاتی افتاده.
سویون به صندلی که اون روش نشسته بود مشت میزد و بعدش با کِشتیای غرق شده نشست روی صندلی و سرشو بین دستاش گرفت.
بعد از یه مدت ، سرشو که بلند کرد ، جوری عاجزانه دوروبرشو نگاه میکرد که سه‌جین حس کرد قندش افتاده
سوالای مختلف تو سرش شروع به پرواز کردن...
اون دختره کی بود؟
چرا سویون انقد باهاش مهربون بود؟
چرا داشت سمت جایی که اون نشسته بود میرفت؟
چرا انقد ناراحت بود؟

مغزش از هر طرفی که وارد میشد به در بسته میخورد. هیچ نتیجه ای نمیتونست بگیره.
سعی کرد دیگه پشت سرشو نگاه نکنه و برگشت تا از در پشتی دانشگاه بره داخل

نیم ساعت بعد وقتی سه‌جین از دانشگاه اومد بیرون ، اثری از سویون نبود.

سویون
همونجا روی نیمکت ولو شد و به این چند مدت فکر میکرد
- لعنتی...
- زارت همون لحظه ای که من دارم رد میشم این بشر باید بخوره تو صورت من یعنی عجیب شانس ندارم.
- صد در صد سه‌جین دیدَتَم... حتما فک کرده با اون دختره سر و سری دارم
همینجوری که با خودش حرف میزد اسکرین موبایلشو چک کرد
- اه ، اه... باورم نمیشه الان باید برم سر کار ، ایش
چند دقیقه نشست و بعدش بلند شد که بره.

یه‌جی

بعد از اینکه از خونه اومد بیرون تاکسی گرفت تا زودتر برسه از دم در تا وسطای حیاط دویید که یهو خورد به چیزی مث تخته سنگ یا یه همچین چیزی
افتاد زمین و دستش ضربه خورد ولی اهمیتی نداد. سرشو که اورد بالا دید خورده به یه دختر که ب نظر اصن تو باغ نیست
اما چند لحظه بعد یه دست سمتش دراز شد.
با کمکش خودشو بالا کشید. سر پا که وایساد فهمید خیلی نزدیک به دختر ناشناس وایساده
درست تو سینش بود. معذب یه قدم عقب رفت و به صورتش نگاه کرد. وقتی اونم سرشو اورد بالا و نگاهش کرد ، نگاهشون توی هم گره خورد و بدون هیچ دلیلی ضربان قلب یه‌جی جوری بالا رفت که صداش توی گوشش پیچیده بود...
اب دهنشو قورت داد و خواست تعظیم کنه که دختر بازوهاشو گرفت و نذاشت تکون بخوره
لباساشو تکوند و دوباره به چشماش نگاه کرد نگاهش باعث شد فشار یه‌جی بیوفته
- خوبی؟ فک کنم بهتره بری.
یه‌جی خجالتی سرتکون داد و با گونه های سرخ شده سریع دور شد.

~~~~~~~~~~~~~~~~
خب خب سلام
چخبررررر
من برگشتم
ببخشید بابت تاخیر
ناراحت نشید خب نت ایران نابوده تقصیر من نیس
فردا هم یه پارت اپ میکنم واستون
ولی خدایی ریدرا رو دیدم کف کردم
ممکن بود دیگه آپ نکنم
دیدم چن نفر منتظرن خوشحال شدم
ممنون از همتون و کسایی که با ووت
و کامنت حمایت کردن

#روح_نباشیم

This is Melody writer...

she is not my friend...Donde viven las historias. Descúbrelo ahora