ولی نه اشتباه میکرد چون قبل از اینکه با زمین برخورد کنه تو اغوش فرشته نجاتش فرو رفت.
توی اون لحظه سهجین دیگه نتوانست مقاوت کنه. سعی داشت به خودش القا کنه که از دیدن دوباره ی سویون خوشحال نیست و با تمام قدرت از احساساتش فرار میکرد ولی وقتی سویون از پشت بدناشونو به هم چفت کرد ، فهمید چقدر این مدت دلتنگش بوده و کمبود وجودشو حس کرده. الان که خوب فکر میکرد بدون اون تموم این چهار سالو با زجر و سختی و تنهایی گذرونده بود. چطور این مدت دووم آورده بود؟ خودش هم نمیدونست.
توی اون حالت نه خودش میخواست از سویون جدا شه و نه اون قصد داشت بزاره سهجین بره. حتی اگرم سویون ولش میکرد ، سه جین تضمین میکرد به خاطر سستی پاهاش اینبار نقش زمین میشه.~~~~~~~~~~
خب خبببب از حالت سکته مغزی درتون اوردم...
این پارتم با اهنگ best friend از conan gray بخونید
ووت و کامنت pls
لاو یو آلللل گایز
بای

YOU ARE READING
she is not my friend...
Romance+اون دختره ، اونجا... دوستته؟ -نه! + اها... - دوست دخترمه.