سربازِ جنگِ عشق {24}

516 126 33
                                    

جیا!! اون دست استخونی متعلق به جیا بود جونگکوک برگشت و نگاهی بهش انداخت اون زیبا تر از همیشه لباس پوشیده بود لباس سلطنتی سیاه و طلاییش اونو شبیه ملکه ها میکرد لبخندی که به لب داشت نشون میداد که حوادث شب گذشته اونو از تلاش کردن برای رسیدن به خواسته اش نا امید نکرده درسته جونگکوک به یاد داشت بدنش اونقدر سست و بی جنبه نبود که به مستی دیوانه کننده ی شراب ببازه و حوادث رو از یاد ببره

+خبر ها رو شنیدم سرورم ، حتما وزرا برای اینکه ملکتون رو انتخاب کنید خیلی شما رو تحت فشار قرار دادن.

لحن با لطافت جیآ با اومدنش به دیدار جونگکوک اونم بعد از این اتفاق تضادی زشت و حریصانه داشت هیچ کدوم به لباس معصومیت که جیآ به تن کرده بود نمیومدن چشماشو ریز کرد و به چهره ی پر رنگ و لعاب جیآ نگاه کرد

-و تو اینجا چیکار میکنی؟.

شفافیت لبخند جیآ با این حرفش کدر شد

+خب من..گفتم شاید..

+سرررورمممم...

هر دو به سمت صدا برگشت یانگ هو سراسیمه داشت به سمت اون راه میومد اونقدر تند تند و بی حواس قدم برمیداشت که که پاش به جایی گیر کرد و نزدیک بود صورتش مهم به سنگ فرش ها بخوره

-چه خبره یانگ هو این چه وضعیه.

+سرورم...ایشون...ایشون خیلی عصبانی ان حتی جوشوندشون رو نخوردن جناب تهیونگ همراهشون بودن و..ولی بازم فکر نکنم بتونن آرومشون کنن.

فاجعه بود جونگکوک داشت تمام تلاشش رو میکرد تا جیمین رو پیش خودش نگه داره برای اولین بار پنجاه پنجاه از در اون سالن بیرون اومد برای اولین بار به این فکر کرد که ممکنه این بار شکست بخوره چون احساس میکرد شیره ی جونش دست اسیر دلرباش بود تمام تلاشش رو برای آسایش داشتن اون در کنار خودش میکرد اما چرا همیشه فراموش میکرد که ممکنه خودش هم یکی از عوامل رنجور شدن قلب مهربون اون شاهزاده ی دوست داشتنی باشه

-الان کجاست؟.

+تو..توی باغ شرقی.

یانگو هو رو کنار زد و قدم هاشو سمت باغ شرقی برداشت اونقدر تند راه میرفت که صدای قدم هاش در هم آمیخته میشد و اصلا توجهی به تعداد صدای قدم های افراد پشت سرش نکرد با وارد شدنش به باغ دیگه نتونست راه رفتن رو تحمل کنه و شروع به دوییدن کرد و صدای حرف زدن جیمین و تهیونگ از دور جونگکوک رو از حرکت نگه داشت جیمین با همون هانفوی سرخش که نامرتب پوشیده بود روی تخته سنگی نشسته بود و تهیونگ پایین پای اون رو زمین نشسته بود چطور میتونست در همه حالت خواستنی و پرستیدنی باشه تاج گلی روی سر تهیونگ بود و گل های روی پای جیمین نشون میداد که اون درستش کرده حسادت مثل خره به جونش افتاد و ذره ذره دونه های صبرش رو خورد

slave of revenge (به بردگی انتقام)Onde histórias criam vida. Descubra agora