part 4

424 13 5
                                    

همه رفته بودن که یهویی بدنم بالمس باریکیه کمرم شکه شدم
شت این کی بود!!
به عقب برگشتم که سرمو رو یه میز خم کرد آهی کشیدم ولی
دستاش کلفت بود داشت دستاش روی کونم می کشید که برگشت پشمام ریخته بود .
چیزی که می دیدم
چیزی که می دیدم بدترین اتفاقی بود که برام افتاد آقای اندرسون شت این دیگه چه سمیه داد زدم: ولم کن
ولی داشت ادامه می داد محکم تر داد زدم:
ولم کن ,زود باش دست از سرم بردار
لبای زشتشو رو گردنم برد بوسید بعد بالا برد و گفت :آروم باش دختر کوچولو
بادستش بازومو فشار میداد
باورم نمی شد اون جنده با خودش چی فکر کرده که من اسباب بازیم داشتم التماس می کردم ولم کنه ولی بدنش قوی تر از من  بود.
آروم دستش رو کصم کشید. با تمام وجودم داد زدم تا ولم کنه صدام تو کل شرکت می پیچید اشکام دست خودم نبود و داشتم به شدت گریه می کردم  که لحظه صدایی جز  تقلا کردن من برای فرار به وجود اومد
~اندرسون ولش کن تو اخراجی
خانو کریست بود.
یه لحظه اون رو ولش با من بود؟
نمی فهمم من کسیم که بهش تجاوز شده حالا اخراجم هستم؟
+نشنیدی چی گفت کاسه کوزتو جمع کن.
جانم؟
~با تو بودم اندرسون تنها کسی که کاسه کوزت شو جمع می کنه توعی !
~الینا تا این وقت شب اینجا چی کار می کنی؟
_بهم کلی کار داد و گفت تا تموم نکنم از اینجا نرم
~اندرسون تو با من بیا و تو اینا همین الان برو اتاق اندرسون و تا وقتی اومدم در نیا
دیدم که اندرسون رو برد اتاق خودش و درو بست نتونستم جلو خودمو بگیرم رفتم و پشت دیوار قایم شدم  تا ببینم چه خبره
صداشون میومد:
~چه غلطی داشتی می کردی
قبل ازاینکه جواب بده دستشودور گردنش برد و مشتی با اون یکی دستش زد .شت فکر کنم هنر های رزمی کارکرده اندرسون رو ول کرد اونم افتاد :
+اون دختر انقدر چشمتو کور کرده که داری معاون  شرکتو می زنی؟؟؟
~نه کارتو بود که چشممو کور کرده!!
اندرسون  بلند شد
حالم داشت بد می شد رفتم داخل اتاقو محکم داد زدم :بسه فقط باید به پلیس زنگ بزنم !!!!
گوشیمو در آوردن و همین کارو کردم و تمام ما جرا رو به جز بخش کتک کاری اندرسون گفتم .
وات اندرسون داشت فرار می کردکه خانم کریست جلشو گرفت و به سمت دیوار بردش و گفت:
اگه چیزی راجب الان و کتک کاری بگی میدونی بازم حق با الیناست و کاری از دستت بر نمی آد پس دهنو ببند و اعتراف کن که با کارمند جدیدمون چی کار کردی.
~الینا اگه می خوای استفا بدی کاملا درو میکنم
_نمیکنم
_استفا نمیدم من همینم به زور پیدا کردم ازم نخوا که سر کار قبلیم تو اون شلوغی برردم
~مگه کار قبلیت چی بود؟
_دست فروشی
~درکت می کنم
+تو تاحالا کسی رو درک کردی؟
خواست بره پیشش تا یه درس حسابی بده که پلیسا اومدن اندرسونو بردن و همه چیز تموم شد خواستن ازم سوال بپرسن که  خانم کریست دستمو گرفت و گفت :
فکر نمی کنم وقت مناسبی باشه من می تونم خانم اسمیتو به خونشون ببرم
۰باشه ممنونتون می شیم
دستمو رفت و باهم رفتیم پارکینگ نزدیک مرسدس (بنز) شد و روشنش کرد. منم سوار شدم
___________
امید وارم خوشتون اومده باشه .
پارت های بعدی و داستنمون رو دنبال کنید.
🤍

lovely painWhere stories live. Discover now