𝔓𝔞𝔯𝔱 15

2.7K 275 45
                                    

شل خندید و ابرو بالا انداخت.

_فکر کنم خیلی مستی.

_مگه تو نیستی؟... گونه هات سرخن و چشم هات خمار تر از هر موقع دیگه ای، لب هات بوسیدنی تر از قبل مدام باز و بسته میشن و زبون کوچولوت مقابل چشمای من روشون کشیده میشه و براق ترشون میکنه و... حالت خجالت زدت که در هوشیاری کمتر ازش رونمایی میکنی!

صورتش رو به سمت گوش جونگ‌کوک برد و کنارش به ارومی لب زد طوری که نفس های داغش به لاله ی گوش حساس جونگ‌کوک میخوردن و خمارترش میکرد.

_من از پاپی های مست خیلی خوشم میاد، به خصوص که اون تو باشی.

سرش رو فاصله داد و با دستپاچگی موهاش رو پشت گوش انداخت و درحالی که سعی داشت پوزخند مرد رو نادیده بگیره، درخواست کرد.

_می..میشه یه سیگار بهم بدی؟

خیره در تیله های خمار و ستاره ایش که با لایه ی عسلی رنگ لنز پوشش داده بود، دست داخل جیب برد و به پاکت سیگارش چنگ زد.

_من همیشه دست و دلباز نیستم که بهت مجانی از سیگار ترنجام بدم بچه... تو این دنیا چیزی رو نمیشه بدون دادن پول به دست آورد به خصوص این سیگارهای قیمتی که هوش از سر آدم میبره.

_انقدر به خودتت نناز، آخرین باریه که از تو چیزی میخوام مطمئن باش.

_ناراحت شدی؟ لباتو غنچه نکن پاپی... همه چیز من متعلق به توس..

جمله ی آخرش رو زمزمه وار زیر لب گفت و باعث اخم کردن جونگ‌کوک شد.
از داخل پاکت سیگارش، نخی رو بیرون کشید و سمتش گرفت.

نخ سیگاری که سمتش گرفته بود رو دست برد تا بین انگشت های ظریفش بگیره که تهیونگ دستش رو عقب کشید:

_آآ خودم برات روشن میکنم.

پوفی کشید و با حالت بامزه ای دست به سینه شد، تهیونگ نخ باریک بین انگشت هاش رو چرخوند و با وسواس خاصی بین لب های نیمه باز جونگ‌کوک قرار داد و انگشت شستش رو به زیر لب و روی خال جونگ‌کوک کشید.

با زیپوی طلاییش سیگار رو آتیش زد و با زبون زدن لبش خیره شد که چطور فرشته ی دوستداشتنیش سیگار رو بین دو انگشت ظریفش گیر انداخت و ازش کام گرفت.

_ممنون.

با حالت خاص و لحن نرمی با اشاره به سیگار گفت و از پشت سر تهیونگ نگاهش به جیمین افتاد که بهش اشاره میکرد سمتش بره.

_تهیونگ هیونگ؟

_هان؟

میخواست بگه "جانم" و براش دلیل بیاره که چرا "جانشه" و چقدر براش مهمه، اون لحن و صدای نرم رو باید میبوسید جوری که صداش زد و با چشمای قشنگش بهش خیره موند.

پک کوتاهی به سیگارش زد و با ضربه ای خاکسترش رو روی میز کناریشون ریخت.

_با برند معروف Dior قرارداد بستم... همین که تو شرکتشون شروع به کار کنم و اولین عکس برداریم رو انجام بدم میتونم برای خودم خونه بگیرم و دیگه مزاحمت نشم... دیگه مجبور نمیشی کسی رو تو کلبت نگه داری که دزد سیگارهاته و قاتل لذت های شبانت..

𝐶𝑖𝑔𝑎𝑟𝑒𝑡𝑡𝑒Where stories live. Discover now