° Sakura ° Kookmin

3

صدای برخورد شمشیر هاشون و به هم دوست داشت جوری که هیچکدومشون عقب نمیکشیدن براش جذاب بود فرمانده جانگکوک ، دختری که روبروش ایستاده بود و تحسین میکرد مهارتش در شمشیر زنی بی مثال بود.

در یک لحظه با حس کردن بوس یاسی که به مشامش رسید تمرکزش و از دست داد و در همان لحظه دختر با شمشیرش به زیر شمشمیرش زد و اون تیکه فولاد از بین دستاش به زمین افتاد و شمشیر دختر زیر گردنش قرار گرفت .

_فرمانده اینبار اشتباه کردی.

همینطور که لبه تیز شمشیر دختر و زیر گردنش حس میکرد چشم هاش و سمت جایی که سنگینی نگاهی و حس میکرد چرخوند با دیدن ولیعهد و فرمانده جانگ شوکه شد ، چطور تونسته بود بوی یاس اون بدن و حس کنه؟

دختر با دیدن نگاه فرمانده مورد علاقه اش به همون سمت نگاه کرد با دیدن ولیعهد شوکه شمشیرش و عقب کشید و با خم کردن کمرش احترام گذاشت.

فرمانده جئون حضور اون ها و حس کرده بود؟ برای همین تمرکزش بهم ریخته بود؟ وگرنه هیورین به خوبی میدونست به همین‌ راحتی ها نمیتونه‌ حریف شمشیر زنی فرمانده بشه.

جانگکوک که حالا دختر ازش فاصله گرفته بود صاف ایستاد سمت ولیعهد و فرمانده جانگ که یه قدم عقب تر ازش ایستاده بود چرخید .

با خم کردن سرش احترام کوتاهی بهشون گذاشت .

قدمی سمت ولیعهد برداشت : چی شما رو به اینجا کشونده ولیعهد؟

_با فرمانده جانگ از اینجا رد میشدیم که صدای شمشیر زنی شنیدیم

نیشخندی زد: میتونیم با هم تمرین کنیم.

فرمانده جانگ زودتر از ولیعهد به حرف اومد اخم هاش و تو هم کشید : ولیعهد با شمشیر نمیجنگن.

ابروش بالا پرید نگاهش و از فرمانده جانگ به ولیعهد که با هانفوی سفید ایستاده بود زل زد دلش میخواست بگه مگه ولیعهد جز استفاده از بدنش برای خوشگذرونی کار دیگه ای هم میکنه؟

ولی میدونست با زدن این حرف ممکنه زبونش که هیچ سرش و از دست بده .

زمزمه کرد: اگر ولیعهد بخوان میتونم بهشون استفاده از شمشیر و اموزش بدم.

اتصال نگاهش و از نگاه خیره و تیز ولیعهد قطع نکرد دوباره به جای ولیعهد صدای فرمانده جانگ و شنید.

_ولیعهد دوره اموزش و به خوبی گذروندن فرمانده جئون نیاز به.....

با بالارفتن دست ولیعهد ساکت شد جیمین اتصال نگاهش و با اون پسر چموش قطع کرد

_بیا همین کار و بکنیم فرمانده

هوسوک شوکه نگاهش کرد : ولی جیمین...

با برگشتن جیمین سمتش فهمید باز هم ناخوداگاه اسم پسر به جای ولیعهد از دهنش بیرون اومده.