14

604 151 36
                                    

با خارج شدن از اقامتگاه پدرش مطمئن شد که هرچه زودتر باید ولیعهدو ببینه چند روزی از مراسم فرمانده جانگ گذشته بود و قصر کم کم داشت اماده میشد تا برای ازدواج ولیعهد رقابتی برگذار کنه، رقابتی که از قبل برنده اش مشخص بود.

نه اینکه فرمانده جئون موافق این اتفاقات باشه اما کمی فقط کمی برای ولیعهد ناراحت بود، دیدن موقعیت پسر براش سخت بود، زندگی که لحظه به لحظه اش همراه با ترس بود و احترامی که داشت فقط برای جایگاهی بود که به لطف پادشاه بهش داده شده بود دور از انسانیت بود، اما تو قصر چه چیزی درست پیش میرفت؟

اگر تو این مکان فرد درستکار و مهربان و دلسوزی بوده باشی بازی رو باختی، مثل اتفاقی که برای شاهزاده جین افتاد.

زمزمه هایی به گوش میرسید که پادشاه دستور داده تا فرمانده جین از پایتخت دور بشن و برای خدمت به کشور به مرز های جنوبی فرستاده بشن، نمیدونست این تصمیم از سمت ولیعهد بوده یا شخص پادشاه اما اصلا به مزاج ملکه خوش نیومده بود.

ملکه که این روز ها با از دست دادن پدرش سوگوار بود دیدن دور شدن فرزند ارشدش دردی رو از او دوا نمیکرد.

_فرمانده جئون!

قدم هاش به ارومی متوقف شد با دیدن نزدیک شدن شاهزاده جیهیون ایستاد با خم کردن سرش احترام نسبی بهش گذاشت.

_ پیش ولیعهد میری؟

_بله

_ پس بالاخره قبول کرد محافظش بشی.

به مسیر اشاره کرد حرفشو ادامه داد: تا اقامتگاه ولیعهد قدم بزنیم؟!

همراه شاهزاده شد: همینطوره فرمانده تهیونگ مسئولیت سنگین گارد سلطنتی رو برعهده دارند و نمیتونن همیشه همراه ولیعهد باشن.

جیهیون خندید: جیمین اگر میخواست تهیونگ حاضر بود به خاطرش اون جایگاهو رها کنه، اما جیمین نمیخواد به راحتی دوست بچگی هاشو از وزیر شدن دور کنه.

_یعنی چی؟

_ تهیونگ برای وزیر جنگ شدن داره اموزش میبینه.

یکی از ابروهاش بالا پرید: عالیه که برای وظایف اینده اش اماده میشه.

جیهیون نگاهش کرد: فکر میکردم این جایگاه چیزی باشه که پدرت برای تو در نظرش داره.

جونگکوک خندید: پدرم؟ شخص دیگه‌ای قراره روی تخت پادشاهی بشینه نه پدرم

_اوه

به قیافه عجیب شاهزاده نگاه کرد: چی شد؟

_تو جایگزین هوسوک شدی براش؟ فقط ازش محافظت میکنی یا چیز دیگه ای هم هست؟

اخم هاش توهم رفت: منو ببخشید سرورم اما نمیدونم در مورد چی حرف میزنید؟

اینبار پسر بلندتر خندید ضربه ای روی شونه فرمانده زد: هیچی جونگکوک هیچی، فقط مواظب باش تو هم اسیر جادوی ولیعهدت نشی که میبینی سرگذشت ادم هایی که سر از تختش در میارن چطور میشه.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jun 04 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

° Sakura ° KookminWhere stories live. Discover now