لطفا حتما ووت بدین :)
━━━━━━━━━━━━━━━بعد از اینکه تهیونگ همراه جین داخل اتاقی که یونگی توش بود رفتن، نامجون هم سمت در ورودی رفت.
در رو باز کرد و با جونگکوکی که روی پلهها نشسته و خم شده و سرش رو بین دستهاش گرفته مواجه شد.
با صدای خشداری گفت:
- بیا توپسر به آرومی سرش رو بلند کرد و به نامجون نگاه کرد.
نفس لرزونش رو بیرون داد و همزمان که از جاش بلند میشد با پشت دست اشکهاش رو هم پاک کرد.بعد از درآوردن کفشهاش وارد خونه شد.
نامجون مخاطب قرارش داد و گفت:
- اول صورتت رو بشور.. دوست ندارم بچهم خون روی صورتت رو ببینهو بعد با دستش جایی که سرویس بهداشتی بود رو نشون داد.
جونگکوک به آرومی سرش رو بالا و پایین کرد و رفت تا صورتش رو بشوره.
در سرویس بهداشتی رو باز کرد و داخل رفت.
از توی آیینهی روشویی به صورت خودش نگاه کرد.
علاوه بر زخمهایی که پوستش رو شکاف داده بودن، زیر چشم چپش هم کبود شده بود و گوشهی لبش هم پاره بود.
شیر آب سرد رو باز کرد و هر دو دستش رو زیر آب نگه داشت.
وقتی مشتش از آب سرد پر شد، سرش رو پایینتر برد و آب رو روی صورتش ریخت.
سردی آب باعث میشد درد زخمهاش کمتر بشه ولی نمیدونست با دردی که توی قلبش احساس میکرد چی کار کنه!
چند بار دیگه هم مشتش رو از آب پر کرد و کاملا صورتش رو تمیز کرد.
قبل از اینکه از سرویس بهداشتی بیرون بره، سمت توالت رفت تا مثانهش رو هم تخلیه کنه ولی به محض اینکه زیر شلوارش رو باز کرد و باکسرش رو پایین کشید، با دیک خونیش مواجه شد.
اولش یکم ترسید چون فکر کرد آسیب دیده ولی وقتی یادش اومد خونی که روی دیکشه در واقع خون یونگیه، جوشش اشک رو توی چشمهاش احساس کرد.
(حتما خیلی درد کشید..!)
بغضش رو قورت داد و چند تا دستمال از رول دستمال توالت جدا کرد و زیر شیر آب نگه داشت؛
بعد دستمال خیس رو محکم و با خشونت رو دیکش کشید تا خون یونگی رو پاک کنه.تمام وجودش از حس انزجار نسبت به خودش پر شده بود!
از خودش و حماقتهاش عصبانی بود!
چطور حرف یه عوضی رو که میدونست همیشه با یونگی دشمنی داشته باور کرده بود ولی حرف هیونگی که 9 سال از زندگیش رو باهاش گذرونه بود رو نه!با تقهای که به در خورد به خودش اومد و خشدار گفت:
- الان میامدستمال خیس و خونی رو مچاله کرد و توی سطل زباله انداخت.
YOU ARE READING
Death In The Darkness (completed)
Mystery / Thriller[تمام شده] حتی نمیتونم ازت بخوام که منو ببخشی یونگی کاش فقط یه بار دیگه باهام حرف بزنی هیونگ، سکوتت داره جونمو میگیره..! ━━━━━━━━━━━━━━━━ به گفتهی ریدرا، نمیدونی سر انگست بودنش عر بزنی یا به خاطر فلاف و کیوت بودنش اکلیل بالا بیاری •ㅅ• پس ممکنه سر...