part 21

7.2K 1K 472
                                    

های
___________________________________________

فقط دوروز از یک‌هفته‌ی جونگ‌کوک باقی مونده بود و این پنج روزش بیشتر اوقات رو بیرون  میگذروندن ، البته سعی میکردند جاهای شلوغی نروند تا بخاطر دیدن تهیونگ توسط بقیه در فضای مجازی آشوب بپا نشه ، با این حال کوک اعلام کرده بود امشب قراره به شهر بازی و کلاب برن و به تهیونگ گفت اهمیتی به آیدول بودنش نده و هرکی پرسید بهشون بگه زندگی شخصیش به اونا هیچ ربطی نداره !!

^خب داشتم میگفتم ، اون موقع کوک درواقع جر زنی کرد و هیچ پولی پرداخت نکرد و بار بعد دو هفته رو دوشش افتاد

جنی گفت و به تهیونگ نگاه کرد
تهیونگ فقط ازش راجب اینکه دفعات قبل هم همین کارارو کردند یانه پرسیده بود و جنی از یک ساعت پیش تا الان داشت وراجی میکرد , شاید لازم بود فقط میگفت چند باری به شهر بازی وکلاب رفتند اما نه توسط جونگ‌کوک ..

با دیدن اینکه تهیونگ به چپش گرفته بوده و اصلا حرفاشو گوش نمیداد و داشت با جونگ‌کوک  سر اینکه قد کی بلندتره  بحث میکرد اخمی کرد ، از جاش بلند شد و به آشپزخونه رفت

این پنج روز اون دوتا مثل بچه کوچولو بهم میپریدند و سر  چیزاشون که شاید اصلا اهمیتی هم نداره پیش هم پز میدادند البته که شروع کننده اینا فقط و فقط تهیونگ بود تا روی کوک رو که میگفت هیچ نقصی نداره رو کم کنه ، مثل الان که یهو سر قدش داشت بحث میکرد

، همه داشتند آماده میشدند جز  جنی که زودتر ازشون اماده شد
و به کوک و تهیونگ که قصدی برای تعویض لباس نداشتند و انگار قرار بود با همون گرمکن ورزشیاشون برن بیرون پیوسته بود

+تو فقط هیکلت گنده تر وگرنه من قد بلند ترم

_خب باشه بیا کنارم وایستا ببینیم

+قد تو‌ چنده ؟؟

_۱،۷۸

+اوه

_ها چیشد دیدی الکی داشتی پز میدادی پاستیل ؟

+بهت گفتم پاستیل صدام نکن سینه آجری! بعدشم ما همقدیم

_تهیونگ جدی میگم ، ورزش کردنو شروع کن ، خیلی لاغر مردنی‌ای ، انگار باربی هستی

+همه قصد ندارن هالک باشن

_پس پاستیلی میخواد باربی باقی بمونه ؟

تهیونگ چشم غره‌ای به جونگ‌کوک رفت و بدون اینکه به خودش زحمت بده جواب اون ابله رو بده ، از جاش بلند شد و به اتاق رفت
جونگ‌کوک با لبخندی که بخاطر حرصی کردن تهیونگ روی لباش به وجود امده بود تا وقتی که تهیونگ از دیدش خارج شد بهش خیره بود و بعد از جاش بلند شد و به سمت اتاق خواهرش رفت
دم در اتاق که باز بود وایستاد و دست به سینه به چارچوب در تکیه داد و به خواهر و دوستش که مشغول کیس فرنچ بودندخیره شد

𝑺𝔢𝔵𝐲 𝔅𝔬𝐲 | Completed Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang