با سردرد افتضاحی از خواب بیدار شد، نور آفتاب به چشماش خورد و باعث شد زیر لب غرغر کنه. صورتش رو توی گردن لیسا قایم کرد و سعی کرد دوباره بخوابه.
داشت کم کم خوابش میبرد که یه نفر موهاش رو نوازش کرد و باعث شد جنی دوباره بیدار بشه و لبخندی بزنه؛ اون همیشه دوست داشت یه نفر نازش کنه.
لیسا_صبح بخیر بیبی پیشی.
جنی_صبح بخیر، لیلی.
لیسا از اسمی که جنی اون رو صدا کرد خوشش اومد، لبخندی زد و موهای جنی رو بوسید.
لیسا_اول میبرمت حموم و بعدش صبحونه میخوریم، باشه؟
جنی سرشو تکون داد و امیدوار بود بتونه شیر بخوره، سردردش کم شده بود و میتونست تحمل کنه ولی باید به لیسا میگفت.
جنی_من... یکم سرم درد میکنه.
لب پایینش رو آویزون کرد لیسا خندید و لب آویزون شدهاش رو بوسید، جنی تعجب کرد و با چشمای گرد به لیسا نگاه کرد.
لیسا_چیه؟ بهت که گفتم بدنت برای منه!
پوزخندی زد و از روی تخت بلند شد، جنی رو به سبک عروس بغل کرد و به سمت حموم رفت. وان رو پر آب کرد و لباس های جنی رو در آورد. بعد از اینکه لباس های خودش رو هم درآورد توی وان نشست و دستش رو به سمت جنی دراز کرد.
لیسا_بیا.
جنی هم توی وان نشست و پشتش رو به لیسا تکیه داد. لیسا یه برنامه داشت!
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
آروم روی شونهی جنی بوسه گذاشت، جنی چشماش رو بست و لیسا بوسه هاش رو سمت گردنش برد.
کم کم بوسه های سافت لیسا خشن شد و شروع کرد به مارک کردن گردن جنی. جنی که داشت لذت رو احساس میکرد نالهای کرد و گردنش رو خم کرد تا لیسا بتونه بهتر به کارش ادامه بده.
لیسا دستش رو به سمت سینه های گرد جنی برد و اونا رو مالید.
جنی_آهه.. لیسا...
لیسا_ساکت بیبی.. منو مامی صدا کن.
لیسا دستش رو سمت پوسی صورتی و خیس جنی برد، پوسیش رو مالید که جنی نالهی بلندی کرد.
جنی_آههه.. م...مامی.
لیسا یه انگشتش رو وارد جنی کرد و سریع حرکت داد، جنی آهی از روی هیجان و تعجب کشید و سرشو روی شونهی لیسا گذاشت و چشماش رو بست.
بعد از مدتی لیسا انگشت دوم رو اضافه کرد و ضربههاش رو سریع تر و محکم تر کرد.
طولی نکشید که جنی با آه بلندی ارضا شد و دستش رو گذاشت روی دست لیسا.
لیسا انگشت هاش رو درآورد و وارد دهنش کرد.
لیسا_خیلی خوشمزهای بیبی، خوشت اومد؟
YOU ARE READING
hybrid cat
Fanfiction(STOPPED) لیسا، پلی گرلی که هرشب توی بار یه نفرو به فاک میده. چی میشه اگه یه شب بعد از اینکه یه دختر رندوم رو به فاک داد به خونه بیاد و ببینه همه جا بهم ریختهس و شیر روی زمین ریخته شده و یه گربهی کوچولو داره شیر میخوره؟ و واکنشش چیه وقتی که میفهمه...