P3

1.1K 69 15
                                    

با سردرد افتضاحی از خواب بیدار شد، نور آفتاب به چشماش خورد و  باعث شد زیر لب غرغر کنه. صورتش رو توی گردن لیسا قایم کرد و سعی کرد دوباره بخوابه.

داشت کم کم خوابش میبرد که یه نفر موهاش رو نوازش کرد و باعث شد جنی دوباره بیدار بشه و لبخندی بزنه؛ اون همیشه دوست داشت یه نفر نازش کنه.

لیسا_صبح بخیر بیبی پیشی.

جنی_صبح بخیر، لیلی.

لیسا از اسمی که جنی اون رو صدا کرد خوشش اومد، لبخندی زد و موهای جنی رو بوسید.

لیسا_اول میبرمت حموم و بعدش صبحونه میخوریم، باشه؟

جنی سرشو تکون داد و امیدوار بود بتونه شیر بخوره، سردردش کم شده بود و میتونست تحمل کنه ولی باید به لیسا میگفت.

جنی_من... یکم سرم درد میکنه.

لب پایینش رو آویزون کرد لیسا خندید و لب آویزون شده‌اش رو بوسید، جنی تعجب کرد و با چشمای گرد به لیسا نگاه کرد.

لیسا_چیه؟ بهت که گفتم بدنت برای منه!

پوزخندی زد و از روی تخت بلند شد، جنی رو به سبک عروس بغل کرد و به سمت حموم رفت. وان رو پر آب کرد و لباس های جنی رو در آورد. بعد از اینکه لباس های خودش رو هم درآورد توی وان نشست و دستش رو به سمت جنی دراز کرد.

لیسا_بیا.

جنی هم توی وان نشست و پشتش رو به لیسا تکیه داد. لیسا یه برنامه داشت!

🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞

آروم روی شونه‌ی جنی بوسه گذاشت، جنی چشماش رو بست و لیسا بوسه هاش رو سمت گردنش برد.

کم کم بوسه های سافت لیسا خشن شد و شروع کرد به مارک کردن گردن جنی. جنی که داشت لذت رو احساس میکرد ناله‌ای کرد و گردنش رو خم کرد تا لیسا بتونه بهتر به کارش ادامه بده.

لیسا دستش رو به سمت سینه های گرد جنی برد و اونا رو مالید.

جنی_آهه.. لیسا...

لیسا_ساکت بیبی.. منو مامی صدا کن.

لیسا دستش رو سمت پوسی صورتی و خیس جنی برد، پوسیش رو مالید که جنی ناله‌ی بلندی کرد.

جنی_آههه.. م...مامی.

لیسا یه انگشتش رو وارد جنی کرد و سریع حرکت داد، جنی آهی از روی هیجان و تعجب کشید و سرشو روی شونه‌ی لیسا گذاشت و چشماش رو بست.

بعد از مدتی لیسا انگشت دوم رو اضافه کرد و ضربه‌هاش رو سریع تر و محکم تر کرد.

طولی نکشید که جنی با آه بلندی ارضا شد و دستش رو گذاشت روی دست لیسا.

لیسا انگشت هاش رو درآورد و وارد دهنش کرد.

لیسا_خیلی خوشمزه‌ای بیبی، خوشت اومد؟

hybrid catWhere stories live. Discover now