با بدن درد شدیدی از خواب بیدار شد، متوجه شد امروز تولدشه و بدن درد بخاطر همونه.
راه حموم رو بلد بود، به سمت حموم رفت و خواست بره توی وان که بدن دردش بیشتر شد و همونجا بیهوش شد.
چشماش رو باز کرد، به اطرافش نگاه کرد و فهمید که روی زمین بیهوش شده.
وایسا ببینم؟ این چیه؟ این پای منه؟
جلوی آینه ایستاد و به خودش نگاه کرد.. اون انسان شده بود.
به صورت خودش دست زد و متوجه شد که لباس نداره.
از حموم خارج شد و پتو رو دور خودش پیچوند. حالا باید چیکار میکرد؟
در باز شد و لیسا وارد اتاق شد، با دیدن یه آدم که یه پتو رو دور خودش پیچونده شوک زده بهش نگاه کرد. این از کجا پیداش شد؟
لیسا_وایسا ببینم؟ تو کی هستی؟ از کجا پیدات شده؟
جنی_من جنی‌ام.. کیم جنی.
لیسا که صدای دختر روبروش رو شنید قلبش تند زد ولی اهمیتی نداد، به سمت دختر رفت و با دستش چونه‌ی دختر رو محکم گرفت و سرشو بالا گرفت تا به چشماش نگاه کنه.
لیسا_اینجا چیکار میکنی؟
جنی که از لحن جدی و سرد لیسا ترسیده بود لکنت زبون گرفت و نمیتونست جمله‌ش رو کامل کنه.
جنی_م..من.... م..من چ.. ا..ز...
لیسا_جوابمو بده!!!!
وقتی لیسا داد زد جنی مثل یه بچه گربه شروع به گریه کردن کرد. لیسا از قصد داد نزده بود فقط از اینکه دختر نمیتونست جوابش رو بده عصبانی شده بود، گریه های دختر خیلی آشنا بود. یاد میو میو کردن نینی افتاد.
لیسا_گربه.. گربه‌ی منو ندیدی؟ یه گربه کوچولوی سفید با چشمای مشکی.
جنی که نمیدونست چی بگه فقط یه چیز به ذهنش رسید.
جنی_قبل از اینکه وارد خونت بشم یه گربه کوچولو دیدم که از خونه خارج شد و به سمت خیابون رفت.
لیسا ناراحت شد، اون خیلی پیشی کوچولوش رو دوست داشت.
لیسا_تو از کجا اومدی؟
جنی_از در دیگه:/
لیسا که فهمید سوال مسخره‌ای پرسیده چشماش رو چرخوند.
لیسا_چرا اومدی خونه‌ی من؟
جنی سرشو پایین انداخت و با لحن غمگینی جواب داد
جنی_من کسی رو ندارم، هیچی هم درمورد زندگی نمیدونم. داشتم دنبال کسی میگشتم که ازم مراقب کنه و وقتی دیدم در خونه‌ی تو بازه وارد خونت شدم.
لیسا_بدون لباس؟
جنی_اون گربه لباسام رو پاره کرد و بعدش هم رفت.
لیسا که آشفته شده بود موهاش رو بهم ریخت و چونه‌ی دختر رو ول کرد.
لیسا_من ازت مراقبت میکنم ولی.. یه شرط داره!
جنی_چه شرطی؟
لیسا_باید کار اون هرزه هارو انجام بدی، تو باید منو راضی کنی کیم.
ESTÁS LEYENDO
hybrid cat
Fanfic(STOPPED) لیسا، پلی گرلی که هرشب توی بار یه نفرو به فاک میده. چی میشه اگه یه شب بعد از اینکه یه دختر رندوم رو به فاک داد به خونه بیاد و ببینه همه جا بهم ریخته‌س و شیر روی زمین ریخته شده و یه گربه‌ی کوچولو داره شیر میخوره؟ و واکنشش چیه وقتی که میفهمه...
