با برداشتن دست هاش از پشت گردنم سریع از روش بلند شدم و با پشت آستینم چند مرتبه پشت لبهامو پاک کردم.
+ حتی اگه پاکش کنی هردومون میدونیم الان باهم قاطی شدیم!!!اخرین کشش پشت استینم رو لبهام رو انجام دادم و دستمو پایین انداختم.
_ بهتره به جای حلوفدونی داخل تیمارستان بخوابی!با تقه ای که به در وارد شد نگاهمو از یونگی به طرف در دادم.
با دیدن نامجون و چند بازرس دیگه دست چپمو رو موهای بهم ریخته ام کشیدم و همزمان که موهام رو به طرف بالا هدایت میکردم لب زدم:
_ این آشغال رو ببرین تو سلول انتطار تا تکلیفش معلوم بشه.دو تا بازرس دو طرف بازوی یونگی رو گرفتن و کاری کردن که از زمین بلند بشه رو پاهاش بایسته.
همزمان که از اتاق بازجویی خارج میشد شروع به سوت زدن کرد.باورم نمیشد این همون ادمی بود که تا چند لحطه پیش میخواست زیرم له له بزنه.
از فکر بهش کلافه تر شدم و پوفمو از سر کلافگی به بیرون دادم.نگاهمو به نامجون دادم که به حالت دست به سینه به چهارچوب در تکیه داده.
& باورم نمیشه یه مجرم به زور داشت باهات عشقبازی میکرد.
_ ببند دیگه حالمو بهم نزن.خنده کوتاهی کرد و تکیه اشو از روی جهار چوب در ورداشت. همزمان که از اتاق خارج میشد لب زد:
& امروز بازرس هان رو برسون.باورم نمیشه باید اون کاراموز رو همراه خودم برگردونم...
از اینکه تنهاییم رو یکی ازم میگرفتمتنفر بودم. هوفی کشیدم بعد از نامجون از اتاق بازجویی خارج شدم.وقتی به در خروجی رسیدم با دیدن سوهی لبخند فیکی رو لبم نشوندم و تعظیم کوتاهی کردم.
* ببخشید وقتتون رو میگیرم.
_ این چه حرفیه هم مسیریم.به قسمت پارکینگ کارکنان رفتم و ماشینمو از پارکینگ دراوردم و جلوی درب وایسادم تا سوهی بشینه.
_________________________________________مدل و رنگ ماشینِ تهیونگ
_________________________________________
طولی نکشید که سوهی دقیقا سمت کمک راننده (شاگرد) نشست و با لبخندی که رو لبش بود شروع به بستن کمربند کرد.
YOU ARE READING
تاوان اسارت (تکمیل شده)
Actionفکر کردن به اینکه الان جلوی یک جانی نشستم، منو کلافه میکنه. چطور میتونه انقدر بی رحم باشه؟! اون باید تاوان و تقاص اشتباهاتشو بده... _____________________________________________________ کیم تهیونگ بازرس وظیفه شناس پلیسی هست که هیچوقت پرونده هاش با...