𝑃𝑎𝑟𝑡1

147 19 1
                                    

___________________________________________________________

" فردا قراره روز متفاوتی باشه و اتفاقای‌ باحال بیوفته لی فلیکس  "

همیشه اونقدری خسته میشه که توان خیال پردازی شبانه نداره برای همین هر شب آرزوهاش‌ رو به ماه میگه و طبق عادتی که داره با یک جمله‌ی همچی خوب میشه خودشو اروم میکنه و می‌خوابه.

بعد از انجام کار های تکراری روتین و عادت هاش بلاخره به قلمرو خنک و نرمِ تخت میره و بالشتش‌ رو بغل میکنه و سرش رو روش میزاره و صدای مبهم بخاطر خنکی بالش میگه  "یه خسته ی خوشحال " تنها کلمه ای که برای موقعیت الانش‌ میشه به زبون آورد . همین که پلک های خستش‌ روی هم گذاشت بخواب بی رویا فرو رفت .

مثل همیشه توقع داشت با تابش نور خورشید روی صورتش از خواب بلند شه اما اینطور نبود بارون شدیدی می‌بارید صداش بقدری قوی و ترسناک بود که دیگه خواب از سرش پرید چشماش رو با کلافگی باز کرد و به سمت پنجره چرخید میدونست این بارون باعث میشه گربه های محل که دنبال جای خشک می‌گردن بیان سمت اتاق فیلکس
درسته!!
چی بهتر از تخت نرم فلیکس؟!
تا وقتی که اون همسایه ی گربه ایش‌ به اینجا نیومده بود هیچ گربه ای اینورا‌ پرسه نمیزد همسایه جدیدش هم دست کمی از گربه های محل نداشت رومخ‌ و فلیکس آزار بود امروز هم قرار بود با یکی از دوستاش بیان با فلیکس گیم بدن و انیمه ببینن چون فلیکس جز انیمه به هیچ فیلم یا سریالی علاقه نداشت و اونارو هم مجبور به دیدن انیمه می‌کرد.

سرش رو تکون داد و پوفی کشید تا بهش فکر نکنه حالا کلی وقت داشت تا اومدن اونا باید کلی خوراکی و خوردنی درست می‌کرد و خونه رو مرتب می‌کرد حتی بازی که همکلاسیش جونگین پیشنهاد داده بود رو نداشت باید می‌رفت بیرون تا علاوه بر خرید بازی کم و کسری هارو هم فراهم کنه .
کش و قوصی  به بدنش داد و از تخت بلند شد پنجره رو بست تا اتاق گرم بشه .
گربه هایی که روی تخت خوابیده بودن رو از اتاقش بیرون کرد .

به سمت دستشویی رفت و دست و صورتش رو شست و روتینش‌ رو انجام داد پسر تنبلی بود برای همین سرش رو توی روشویی  شست و موهاش رو همونجا با سشوار خشک کرد.

سعی داشت با اون وسیله پر سروصدا کمی حالتش بده  ولی باز چیزی میخواست نشد.

از روی کلافه‌گی سشوار رو پرت کرد توی کشو و از دستشویی بیرون رفت .

وارد آشپزخونه کوچیک و مخصوص خودش شد مواد کیک رو روی میز چید تصمیم داشت اول یه کیک شکلاتی خوشمزه درست کنه .

مواد کیک رو توی ظرف ریخت و با مخلوط کن اون رو هم زد و داخل قالب کیک قلبی ریخت و کنار گذاشت .

بعد از مرتب کردن آشپزخونه و شستن‌ ظرفای کثیف قالب کیک رو داخل ماکروفر  گذاشت  .

الان تصمیم داشت موچی بستنی درست کنه  هنوز یکسال نشده که به ژاپن اومده ولی خیلی خوب فوت و فن زندگی کردن تو ژاپن رو یاد گرفته جوری که هر کی ندونه فکر میکنه اصالتا ژاپنی بوده .

Good boyWhere stories live. Discover now