" خ..خیلی .. خب "
روی تخت نشست فلیکس هم همزمان کنارش روی تخت نشست و با دستای کوچیکش مشغول به ماساژ دادنش شد
" هی تو به این میگی ماساژ ؟! مگه داری بچه میخوابونی ؟! محکم تر "
فلکیس هم با تمام زوری که داشت مشغول یه ماساژ دادنش
شد
" نه این نشد میگم محکم تر جون نداری مگه ؟! "فلیکس که این بار عصبانی شده بود با دستاش ضربه تقریبا محکمی به کلهی قرمز هیونجین زد و گفت :
" بهتر از این نمیتونم نمیخای برو یکی دیگه بگو ماساژت بدههه "
میدونست این کارش بی جواب نمیمونه کمی عقب تر رفت و منتظر جواب کارش بود و با نگرانی به کله ی قرمز کج شده هیونجین خیره شد و تو دلش میگفت از کائنات کمک میخواست تا مراقبش باشن
هیونجین کشی به گردنش داد و با عصبانیت محار شده گفت :" تو .. واقعا به درد این کار هم نمیخوری "
بلند شد و کتش رو تنش کرد با همون سردی همیشگیش به فلیکس که ظاهرا از کارش پشیمونی بود نگاه کرد و گفت :
" بلند شو "
فلیکس هم به حرفش گوش کرد و بلند شد هنوز هم درد اتفاق هایی که از دیروز براش افتاده بود رو حس میکرد ولی خودش رو قوی جلوه میداد روی پاهاش ایستاد و دنبال هیونجین راه افتاد .
بعد از کلی پیاده روی تو اون عمارت بزرگ روبه روی در مشکی که هیچ فرقی با بقیه در هایی که فلیکس اونجا دیده بود نداشت ایستادن .
هیونجین ضربه ای به در زد و در همزمان با اون ضربه باز شد با استرس پشت هیونجین وارد اون اتاق شدن ، پیرمرد ترسناکی اونجا بود فلیکس بلاخره از بزرگترین اشتباهی که انجام داده بود پشیمون شده بود ،همه افرادی که داخل مافیا بودن چهره ی غلط انداز و ترسناکی داشتن
هیونجین روبه پیر مرد کرد و گفت :" سلام برای این دستیار جدیدم یه لباس تنش کن از امروز با ما کار میکنه "
آقای وای دستش رو زیر چونش برد نگاهی به فلیکس انداخت
" سایزت چنده پسرم ؟! "
فلیکس که با تعجب داشت اون اتاق رو دید میزد گفت :
" نمیدونم به این چیزا اهمیت نمیدم از ظاهر لباس انتخاب میکنم "
آقای وای اخمی کرد و گفت
" اینجوری لباس پیدا کردن براش سخته رئیس باید صبر کنید "
هیونجین آهی کشید گفت
" خیلی خب من میرم به کارام برسم مواظب این مهمون سرکشمون باش تا فرار نکنه "از اتاق خارج شد و سمت دفترش رفت .
دیگه کاملا به این پی برده بود که همه آدمای اونجا ترسناکن
همونجا ایستاد و سعی کرد جلوی حاضر جوابیاشو بگیره تا دردسر درست نکنه با ترس به پیرمرد خیره شده بود .

VOCÊ ESTÁ LENDO
Good boy
Fanficname: Good boy Couple : hyunlix...minsung genre : Drama-comedy-mafia-[+18 [[... معذرت میخوام بابت اتفاقی که برات افتاد من هوانگ هیونجین هستم رئیس این مافیای بزرگی که میخواستی ببینی الان باید جنازتو مینداختم تو دریا ولی بدرد نخور تر از اونی که جاسوس...