𝒕𝒉𝒓𝒆𝒆

590 88 40
                                    


چند دقیقه ای می‌شد که چشم‌هاش رو باز کرده و به سقف خیره بود. در ظاهر داشت به لوستر وسط سقف نگاه می‌کرد اما فکرش جایی بیرون از اتاق بود.

پیش مردی که دیشب به بهترین شکل ممکن ازش مراقبت کرده و حالا هم از سر و صدا هاش‌ معلوم بود که در حال آماده کردن صبحانه پر و پیمونیه.

فکر به اینکه چطور باید رفتار کنه یا حتی چانیول چه برخوردی باهاش داره موجب ترسش می‌شد و دلش می‌خواست فقط تا آخر روز همینجا بخوابه.

و البته شنیده بود که اولین رابطه مقعدی درد وحشتناکی رو به دنبال داره و بک بخاطر همین هم می‌ترسید تکون بخوره. مبادا که حس‌ کنه کمرش داره نصف می‌شه.

صدای آواز خوندن چان قطع شد و برای همین هم بک حدس می‌زد که کارش تموم شده و هر لحظه ممکنه به اتاق بیاد و چکش کنه!

برای همین پتو رو کنار زد و تصمیم گرفت بلند شه. دستش رو به تخت تکیه داد و با چهره ای درهم بلند شد. دردش اونقدرا هم شدید نبود. روی‌ تشک نرم نشست و خمیازه ای‌ کشید.

فکر می‌کرد الان که بلند شه کمرش از پاهاش جدا می‌شه و سر همین قضیه یه دور انجیل رو خونده بود. اما این اتفاق نیفتاد و حس قوی ای بهش می‌گفت بخاط مراقبتای چانیوله.

اتاق مستر بود. البته با سرویس بسیار بزرگ. وارد حمامی که در نگاه اول اینه ای که یکی از دیوار هاش رو پوشونده بود، جلب توجه می‌کرد، شد و جلوی روشویی ایستاد. طاقت نیاورد و برگشت. نگاهی به اینه سراسری انداخت و لبخندی رو لبش نشست.

فکر به کارایی که دیشب چانیول جلوی همین آینه به بهونه شستن مقعدش کرده بود، به خنده می‌انداختش و البته کمی هم سرشو داغ می‌کرد.

آب سردی به صورتش پاشید و دهنش رو شست. با حوله نرم ابی نفتی صورتش رو خشک کرد.

با قدم های اروم که بخاطر دردش بود، از اتاق خارج شد. چان با شنیدن صدای در فورا لیوان آبمیوه رو روی میز گذاشت و سمتش برگشت.

-بیدار شدی!
چان با لبخند گفت و بکهیون هم با همون قدمای اروم به سمتش رفت و به شوخی زمزمه کرد:
-اوه جدا؟ نمیدونستم.

چان بی توجه به حرفش خیره‌ به بالا تنه لختش شد و باعث شد نیش بک بیشتر باز شه.
-چیز جذابی وجود داره آقای پارک؟
-بله آقای بیون. شاهکار خودم رو بدنتون منو محو خودش کرده.

بکهیون بخاطر نفهمیدن منظورش ابرو بالا انداخت و قبل اینکه چیزی بگه به دیوار بین درب ورودی و آشپزخانه کوبیده شد. آخ ارومی از بین لباش فرار کرد و سرش رو به دیوار تکیه داد. چون دست چانیول زیر فکش بود و به سمت بالا هُلش می‌داد.

نگاه مرد خمار شد. بکهیون این مدلی‌ش رو دوست داشت، اینکه خودش باعث خمار شدن چشمای‌ مرد رویاهاشه.

🍷𝘙𝘦𝘥 𝘞𝘪𝘯𝘦🍷Where stories live. Discover now