Part 6

233 22 0
                                    

ویو رزی:

صبح که بیدار شدم تو اتاقم بودم ولی یادم نمیاد که به اتاقم اومده باشم. لباسامو عوض نکرده بودم، جیمین اومده بود خونه؟

رفتم پایین ولی کسی نبود. فک کنم دوباره اومده بود خونه یکم مونده بعد رفته بود .

صدای نوتیف گوشیمو که شنیدم از رو کاناپه موبایلمو برداشتم. جنی پیام داده بود.

"جنی: رزی پُوزی امروز میایم" 

با دیدن پیام لبخند زدم.

ویو جنی:

‌جنی: تهیونگ من به جیمین زنگ میزنم واسه اجازه گرفتن.

ته: باشه عشقم

حرفای جنی - جیمین

جنی: جیمین.. سلام

جیمین: به تو هم سلام

جنی: امم ما داریم میایم کره میتونیم خونه شما بمونیم؟

جیمین: مشکلی نیست

جنی: ممنون بای بای

تلفنو قطع کردم

ته: نتیجه؟

جنی: اجازه داد

تهیونگ خندید

ته: بلاخره دختره یکم آدم میبینه

جنی: دقیقا

toxic love ~ jirose Where stories live. Discover now