ویو جنی:
با لیساو رزی کافه بودیم.
جنی: شب خونه من جشن میگیریم
رزی: باشه رییس
لیسا: باشه ذاتن میخواستیم جشن بگیریم، همون خونه شما میگیریم.
جنی: فقط من هنوز تو کَف اینم که جیمین چجوری میتونه انقد پررو باشه
لیسا: اون واقعا پررویی رو از حد گذرونده
رزی: بسه دیگه، از اون حرف نزنیم. هر چی راجبش حرف میزنیم بیشتر اعصابم خورد میشه.
جنی: باشه، خیلی وقته خرید نمیری تو. امشب بریم بیرون خرید؟
لیسا: ارههه
رزی: باشه اما من باید یه سر به خونه بزنم
لیسا: اوکیه
___________________________________
به مرکز خرید اومده بودیم. هممون یه لباس گرفته بودیم و به خونه برمیگشتیم.
جنی: خونه من لباسارو میپوشیم
رزی: باشه
اومدیم خونه و لباسایی که گرفته بودیمو پوشیدیم. لباسای هممون کوتاه بود. ولی واسه لیسا و جنی نسبت به من کوتاه تر بود.
لیسا: بریم بار؟
رزی: اره
جنی: باشه به پسرا پیام میدم مستقیم برن اونجا
ماشینو به سمت بار میروندم. وقتی که رسیده بودیم تهیونگ و جونگکوک دم در منتظر بودن.
از ماشین پیاده شدیم و کنارشون رفتیم.
ته: عشقم دامنت یکم کوتاه نیست؟
جیکی: دقیقا، لیسا؟
رزی: مشکلی نیست شما پیششون هستید.
ته: امشب از کنارمون تکون نمیخوری رزی، منو جنی تورو به فرزند خوندگی میگیریم
جنی خندید
جنی: بیا دخترم، از کنارم جدا نشو:)
جونگکوک و لیساهم میخندیدن
رزی(با صدای بچه): باشه مامان و بابا اصلا از شما جدا نمیشم. دختر خوبی میشم
ته: آفرین دخترم
جنی: الانم دست مامانو بگیر ببینم
دست جنی رو گرفتم و همه باهم داخل شدیم. جونگکوک و تهیونگ بخاطر اینکه چیزی نشه الکل نمیخوردن. ماهم نوشیدنی با درصد کم میخوردیم
رزی: من میتونم برم دستشویی؟
جنی: البته، میخوای بیام باهات؟
رزی: مامان خودم میتونم برم دستشویی
جنی: گم نشی یه وقت
سرمو تکون دادم و به سمت دستشویی رفتم.
YOU ARE READING
toxic love ~ jirose
Fanfictionکاپل اصلی: جیرز / رزمین کاپل های فرعی: جینسو، تهنی، لیزکوک