Part 16

195 20 1
                                    

ویو رزی:

رزی: شما میخواستید واسه خونه گربه بگیرید، چیشد؟

لیسا لبخند زد

لیسا: گربه‌رو انتخاب کردیم. کارای سلامتش داره انجام میشه . تکمیل شد بهمون زنگ میزنن.

سرمو تکون دادم

رزی: خواهرزادم چی؟

لیسا: چییی

خندیدم

لیسا: هنوز زود نیست بنظرت؟

رزی: البته که به تصمیم شما بستگی داره اما هم تو هم جونگکوک چون خیلی پر انرژی‌این، این وسطا بمب اتم ممکنه در بیاد. سنتون که بره بالا واستون سخت میشه که بهش رسیدگی کنید.

لیسا: درواقع جونگکوک دیروز ازم پرسیده بود"

وقتی اینو گفت لپاش گل انداخت

رزی: موقعی که من خونم عملیات انجام ندین بقیش مهم نیست:)

لیسا: یااا رزی

رزی: باشه باشه

لیسا: غذا حاظره

رزی: در اصل میتونید منو به عنوان دخترتون قبول کنید

لیسا: رزییی

دستمو سمت دهنم بردم و زیپشو کشیدم

بعد اینکه غذارو خوردیم با ماشین لیسا رفتیم دنبال جنی

زنگ درو زدیم. جنی مارو که دید کیفشو برداشت و اومد

جنی: یالا بریم

رزی: دخترا من تصمیم گرفتم امروز خونرو بگیرم. اما به نام بابام میزنمش.

لیسا: منطقیه. زودباشید بریم

املاکی بهمون خونه هارو نشون میداد.

مثل خونه ی قبلیم یه خونه دوبلکس میخواستم اما یکم کوچیکتر

لیسا: این خونه های دوبلکس که تو اپارتمان هستن اونارو ببین اگه میخوای

جنی: دقیقا، امنیتشم بیشتره

رزی: باشه

بعد دیدن چند تا خونه بلاخره یکیشو پسندیدم. طبقه پایین آشپزخونه، حال و دستشویی و راهرو بود. طبقه بالا هم سه تا اتاق داشت. یکی اتاق مسافر یکی اتاق بچه اونیکی هم اتاق والدین بود یجورایی.

البته چون من بچه نداشتم اون اتاقو واسه خواهرم اماده میکردم.

بعد اینکه گفتم خونرو خوشم اومده، خریدیمش.

لیسا: واقعا خونه ی قشنگیه

جنی: دقیقا و بخاطر اینکه تو آپارتمانه احتمال اینکه دزد بیاد خونش خیلی کمه

رزی: یکی از اتاقای بالارو واسه خواهرم میزارم.

لیسا: باشه، رنگای دیوارو عوض میکنی؟

رزی: نه همون سفید خوبه. ولی اتاق خودمو صورتی کمرنگ میکنم

جنی: باشه پس با نقاش حرف بزنیم فردا بیاد رنگ کنه وسایلارم میگیریم روز بعدش بیارن

toxic love ~ jirose Where stories live. Discover now