Part 23

177 14 0
                                    

ویو رزی:

صبح با صدای الارم گوشی بیدار شدم. نمیخواستم همون از روز اول دیر برم حتی اگه جایی که کار میکنم واسه بابام باشه.

پاشدم دست صورتمو شستم. رفتم اتاقم و یه دامن سیاه کوتاه روشم یه سوییشرت سفید پوشیدم.

واسه اخرین بار به اینه نگاه کردم و از خونه زدم بیرون. سوار ماشینم شدم و به سوی شرکت حرکت کردم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سولار: رزی میگم به نیت جشن گرفتن اومدن تو، بریم بار؟

رزی: من اوکیم بریم

سولار: باشه

کارمون که تموم شد، سولار، من، جوی و نایون رفتیم بار.

نوشیدنی میخوردیم ولی فک کنم من یکم زیاده رویی کرده بودم.

جوی: رزی دیگه بیشتر از این نخور مست میشی

رزی: من که مست نمیشم مگه نه نایون اونی

نایون: رزی من ازت کوچیکترم

رزی: باشه، ولی من یکم خوابم میاد انگار

سولار: یالا بریم خونه رزی

اخرین لیوانی که دستم بودو هم خوردم.

سوار ماشین که شدیم سرم درد میکرد.

رزی: اونی سرم درد میکنه و اطراف داره میچرخه

جوی: باشه حالا بشین تو ماشین

خونه که اومدیم ازشون خواستم تنهام بزارن. دیگه میتونستم واضح ببینم ولی نمیشه گفت میتونم ارادمو کنترل کنم.

از پله ها رفتم بالا. میخواستم وارد خونه بشم که یکی اومد.

جیمین: رزی

بخاطر اینکه میخواستم بفهمم کیه سرمو برگردوندم. جیمین بود.

رزی: جیمین

جیمین: خوبی؟

رزی: آره

رزی: حتی وقتی که صورتت زخمیه هم جذابی جیمین، کی تورو زده؟

جیمین: خودت نیستی رزی، برو خونه

جیمین: خودت نیستی رزی، برو خونه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
toxic love ~ jirose Where stories live. Discover now