سلام! قبل از هر چیزی باید یه ذره توضیح میدادم پس لطفاً اینو تا آخر بخونید.
این داستان زاده ذهن من و تیلور سوییفته. خب از اونجاییکه واقعاً آهنگای تیلورو دوست دارم و طرفدارشم، دلم میخواست یه چند شاتی از آهنگاش بنویسم. من اینجا نویسنده شناخته شده ای نیستم و این داستانو فقط و فقط برای حال خوب خودم تو یه شب تابستونی استارت زدم. نمیدونم چند نفر جذبش میشن اما امیدوارم اگه دوستش داشتید سیوش کنید و برای دوستاتونم بفرستید.
این داستان بیشتر به زمان گذشته میپردازه پس به تاریخ ها دقت کنید. با یه خط داستانی پیچیده و پر از فراز و نشیب طرف نیستید، قراره یه چند ساعتی از این دنیا جداتون کنه و حال خوب بهتون هدیه بده. البته امیدوارم. هر قسمت مربوط به یکی از ترکای تیلوره که بهتره حین خوندنش گوش کنید، من از لیریک و وایب هر آهنگ برای نوشتن کمک گرفتم.
دو چپتر اول رو پشت سر هم میذارم، چون احساس میکنم نیازه یکم با هم بریم جلو تا براتون جذاب تر بشه. و اینکه لطفاً به داستان وقت بدید، فیک طولانی ای نیست اما بهرحال روند خاصی داره که باید طی بشه. هروقت که احساس کنم یکم مخاطب گرفته میام و چپتر جدیدو میذارم، چون این دوتارو که فقط و فقط واسه خودم نوشتم سسمنتتسس. خلاصه لطفاً به بقیه معرفیش کنید ♡
* پوستر فیک رو یکی از دوستام درست کرده، بهم گفت اینجوری بهتره که اسم تیلورم باشه. و اگه دقت کنید مثل کاور آلبوم ۱۹۸۹ تیلور که مورد علاقه منم هست درستش کرده. خیلی زیباست دوسش دارم :( *
YOU ARE READING
All Too Well
Fanfiction🔖 اونا بهترین دوستای هم بودن، به لطف یه رنگین کمون، تو یه تابستون از نوجوونیشون. و بعد از اون بکهیون دیگه نگران گم شدن دستکش هاش نبود چون میدونست اون مال خودشو بهش میده. چانیول دیگه مجبور نبود پدر مادرشو راضی نگه داره، چون اون بهش یاد داده بود مال...